فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شبـی خـفتـه بـودم بـه عزم سـفرپــی کــاروانـی گـرفــتــم ســحــرکـه آمد یکـی سـهمگین بـاد و گردکه بر چشم مردم جهان تیره کردبــه ره در یـکـی دخـتـر خـا…

شبـی خـفتـه بـودم بـه عزم سـفر پــی کــاروانـی گـرفــتــم ســحــر
کـه آمد یکـی سـهمگین بـاد و گرد که بر چشم مردم جهان تیره کرد
بــه ره در یـکـی دخـتـر خـانـه بــود بـه مـعـجـر غـبـار از پـدر می زدود
پـدر گـفـتـش ای نـازنـین چـهر مـن کـه داری دل آشـفـتــه مـهـر مـن
نه چندان نشیند در این دیده خاک که بـازش بـه معجر توان کرد پـاک
بـر ایـن خـاک چـنـدان صـبـا بـگـذرد کـه هـر ذره از مـا بـه جـایـی بـرد
تـو را نفس رعنا چو سرکش ستور دوان می بـرد تـا سـر شـیب گـور
اجـل نـاگـهـت بــگـسـلـانـد رکـیـب عـنان بـاز نتـوان گرفـت از نشـیب

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج