پرستش مددی
مثل ابری که مست باران است
طی کن از آسمان آبی من
تشنه ام تشنه کام چشمانت
نفست شعر انقلابی من
من پرستو وشم مواظب باش
عشق در من شبیه باران است
لحظه لحظه هوای دلتنگی
در سکوت دلم فراوان است
بغض یعنی شراب نوشیدن
در هوای غروب بندرگاه
ساحل و چشمهای زیبایت
خلوت بی نشان تو با ماه
پرتو زندگی تجسم کن
پشت این واژه های بی رونق
دست باران بگیر و کن باور
بنشین توی حسرتی مطلق
باغ را مثل من ” پرستش ” کن
تا بفهمی بهار یعنی چه
پشت تک واژه های یک لبخند
حس کنی انتظار یعنی چه
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۹.۱۶
بخش چهار پاره | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران