“به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود”
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود”
به خودم آمدم انگار منی دیگر نیست
سینه بشکافته ام پُر ز ِ تو در مخزن بود
من اگر دل به تو بستم و چنین مست شدم
چشم زیبای تو صد قافله مرد افکن بود
تو اگر جلوه نمائی کنی از صدق و صفا
دامن ِ مادر ِ تو، پاک ترین دامن بود
به تو چون فکر کنم حافظه ام می جوشد
یاد آن خاطره افتم که در آن گلشن بود
بوسه از مهر به اندام پری چهر ِ تو من
می زدم با نمی از عشق ، مگر بهمن بود ؟
حرفها با تو نگفتم و نگویم هرگز
رمز این راز مگو خفته در این مأمن بود
من اگر تار شدم پود تویی دلبرکم
به دلت عشق ِ من از روز ِ ازل روشن بود
شاعر حسین قربانی ( لحظه های دلتنگی من )
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو