پرستش مددی
هرکسی بعد از تو آمد ، شرح حالم را شنید
هیچ کس اما مرا ، آنقدر بی تاب ات ندید
سایه بان حسرتم ، از بی کسی ها پر شده
درد غربت را ببین ، تا گیجگاه من رسید
در تلنبار غم و بیخ گلوی خاطرات
در دبستانی ترین احساس ، قلبم می تپید
من پرستو زاده ی عشقم ، که در احساس من
ماه یک شب ، از افق بر دشت چشمانم دمید
شوق رویت دارم ای مهتاب هر شب در غزل
بی تو باران هم ، مرا از شاخه ی بغضم نچید
در ” پرستش ” رنگ احساسم ، همیشه آبی و
با تو حتا می توان در موج دریا آرمید.
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۵.۱۷
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران