محمد جهانگیری
تصویر تورا هرشب دل کرده نگهبانی
من خواب نمی دانم ، افسوس نمی دانی
انگار که چشمانت ابیات غزل دارد
آواز هَزارت خوش ، هرچند نمی خوانی
آشوب ، فراوان در، گیسوی تو پنهانست
حیف ست که گیسو را یک لحظه نجنبانی
چندیست نمی تابی من سردم خاموشم
در سینه ندارم جـز ، قندیل زمستانی
آن ناوک مژگانت ، آن پای گریـــزانت
شوق ست که باشی ُ هربار برنجــــانی
تاشــمـع توباشی ُ ، پروانه جهــان باشد
خاموش نمی گردد این عشق به آســانی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران