ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)
ساقی ربیع سر زده ریحان احمد آر
یک دامن از شکوفهی بستان احمد آر
بهر سرودن غزلی در غم نگار
قدری مرکبّم ز قلمدان احمد آر
پر کن پیاله را ز می ناب و انگبین
ساغر پیاپی از خُم جوشان احمد آر
در این مبارک شب و ایام انتظار
یک هالهی منوّرم ز شبستان احمد آر
خشکیده سرزمین دلم از سریر عرش
بر فرش دل ز ابر بهاران احمد آر
می سوزدم قلم که نویسم فراق یار
بر این تنور جان نم باران احمد آر
ایّام سوگ و غم بسر آمد به کام دل
شهد وصالی از شکرستان احمد آر
خم گشته قامتم ز الف همچو دال دل
صبری ز کوه صبر و کُهستان احمد آر
چون غنچه ای شکفته ز گلزار مصطفی
خُلقی خجسته ام ز گلستان احمد آر
زان درّ ایزدی به کلامش که مینشست
در کنج سینه ، گوهر رخشان احمد آر
جانا به هر شمیم و دمی خو گرفتهام
ساقی عبیر گلشن و رضوان احمد آر
«ایمان» و عقل و دین و حواسم فدای یار
کوته کنم سخن به من احسان احمد آر
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران