پرستش مددی
آئینه را به شوکت پروانه ها ببخش
احساس را به حالت ویرانه ها ببخش
از آبشار زنده مویت شبی بلند
موجی قشنگ بر غزل شانه ها ببخش
ققنوسم از حرارت آتش پریده ام
بر جان من حرارت افسانه ها ببخش
چشمان من تبلور عشق است و زندگی
در من نگاه مست غزلخانه ها ببخش
دستم بگیر و در تپش نبض روزگار
حسی شبیه مستی دیوانه ها ببخش
وقتی “پرستش” لب تو اوج عاشقی ست
الهام را به ساقی میخانه ها ببخش
من در شکوه آینه ها پر کشیده ام
آئینه را به شوکت پروانه ها ببخش
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۵.۲۵
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران