ای بـخت بد که هیچ نبودم من از تو شادهر لحظه ای ز زخم تو درد دگر کشمبس آب گرم و باد خنک هر شبی که مناز دیدگان بـبـارم و از سـینه بـرکـشـمیـا پـاره کـن …
ای بـخت بد که هیچ نبودم من از تو شاد | هر لحظه ای ز زخم تو درد دگر کشم |
بس آب گرم و باد خنک هر شبی که من | از دیدگان بـبـارم و از سـینه بـرکـشـم |
یـا پـاره کـن بـه قـهـر گـریـبــان عـمـر مـن | یا دامنی بـده که بـدان پـای درکشـم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج