انبوه تاول بر تنت سرباز كرده(سيد مجيد باباميري)
انبوه تاول بر تنت سرباز كرده
اين هم نشان ديگري از سرفرازي ست
تاول، نه ! اين ها مهر تاييد است مومن
تاييد معصوميتت در عشق بازي ست
*
كپسول هاي سرد اكسيژن برايت
جز آه هاي بي ثمر چيزي ندارد
مي خواهي آسوده شوي حرف تو اين است-
اين سال ها انگار پاييزي ندارد!
*
اين سرفه ها ياد آور يك عمر درد است
دردي كه در عمق وجودت ريشه كرده
چيزي نمي گويي ولي مي فهمم، آري!
مسموميت خون تو را در شيشه كرده
*
حتي نفس با تو سر ياري ندارد
با اين همه از هيچ كس شكوه نداري
بر عكس هر ابري كه مي خواهد ببايرد
ترجيح دادي بي صدا نم نم بباري
*
امشب دوباره خاطراتت جان گرفته
يك چفيه و تسبيح و عكسي يادگاري
بايد تو را توصيف كرد اين گونه شايد :
شمعي كه سرگرم است با شب زنده داري
*
فرياد تو با موج هاي «كرخه» رقصيد
در عمق جان«راين» هم حتي اثر كرد
چيزي بگو، حرفي بزن همراه بغضت
بايد جهان را از شكوهت باخبر كرد
منبع : كتاب از هشت بهار سرخ/ مجموعه شعر دفاع مقدس استان قم