خنده
یک خنــده خرج ندارد بـرای ما، خندیم اگرهمیشه بـه شادی مـن وشما
لبخنـــد کوچــــکی دل مـــا شاد میکند، لبخنـده بــر لب زیبا بود روا
گفتند خنده کن که بــودخنـده بی گمان، داروی درد بــه هردرد بـی دوا
بشناس خنـــده را کــه بــود ارمغان آن، پرگشتن ریــه از , گوهر هوا
اما بدان که خنده به هرجای نیست خوب، بدیگران نخند بودخنده نا بجا
لیکن بدان که خنـده بودگوهری بزرگ، چون چلچراغ نـوربرای من وشما
لب را به خنده بازکن و شادما نه باش، هرگزبیان نکن زلبت حرف نا سزا
تا خنده بر لبان توجاریست بی گمان، دیگرنما نده جـا یگهی بهر غصه ها
تا زنده ام به دیدن و دیدارمن بیا ، با ارمغان خنده تو به نزدم بیا بیا
افشان
نوزدهم آبا نماه یکهزار و سیصد و هشتاد ونه برابر با دهم نوامبر دوهزار و ده
یک خنــده خرج ندارد بـرای ما، خندیم اگرهمیشه بـه شادی مـن وشما
لبخنـــد کوچــــکی دل مـــا شاد میکند، لبخنـده بــر لب زیبا بود روا
گفتند خنده کن که بــودخنـده بی گمان، داروی درد بــه هردرد بـی دوا
بشناس خنـــده را کــه بــود ارمغان آن، پرگشتن ریــه از , گوهر هوا
اما بدان که خنده به هرجای نیست خوب، بدیگران نخند بودخنده نا بجا
لیکن بدان که خنـده بودگوهری بزرگ، چون چلچراغ نـوربرای من وشما
لب را به خنده بازکن و شادما نه باش، هرگزبیان نکن زلبت حرف نا سزا
تا خنده بر لبان توجاریست بی گمان، دیگرنما نده جـا یگهی بهر غصه ها
تا زنده ام به دیدن و دیدارمن بیا ، با ارمغان خنده تو به نزدم بیا بیا
افشان
نوزدهم آبا نماه یکهزار و سیصد و هشتاد ونه برابر با دهم نوامبر دوهزار و ده
شاعر الکس رفیعی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو