پرستش مددی
شب از امواج موهایت که سر زد
به عکس ماه رویت نقره پاشید
پر از احساس هر شب با تو بودن
نگاه خسته ی مهتاب خوابید
پرستوهای عاشق سر رسیدند
به شب بوها ی عاشق دل سپردند
پر از احساس باران بر تن آب
تو را تا اوج یک پرواز بردند
نسیم از سمت لبهایت که آمد
مرا دیوانه ی یک خنده ات کرد
برای عشق ، تا پایان عمرم
مرا با هر نگاهت بنده ات کرد
شب بارانی و بی چتر رفتن
به جنگل های سر سبز نگاهت
تو باشی در غزل در چارپاره
کنم من شانه ها را تکیه گاهت
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۵.۰۲
بخش چهار پاره | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران