پرستش مددی
اول شاهراه زندگی ام
یک سکوتی عمیق سد کرده
بارها ردپای چشمت را
مثل یک کهکشان رصد کرده
لب تو انسجام یک شعر است
دل من مملو از تو ، از باران
می نویسم که دوستت دارم
ای نگاه تو شعر بی پایان
آسمان از همیشه آبی تر
رقص چشمان تو غزل خیز است
بی تو حتا بهار هم در من
حال و روزش شبیه پائیز است
دست های تو باور غزل و
گرمتر از جنوب آفریقاست
ساحل چشم های بارانی ت
در مسیر نگاه جاشوهاست
مثل پیغمبری که می داند
در ” پرستش ” ، لب تو الهام است
عشق اعجاز پاک احساس است
عاشقی بهترین سرانجام است
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۵.۱۶
بخش چهار پاره | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران