فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

احمد رشیدی مقدم – دوریت آتش ..

دوریت آتش ..

دوریت آتش سوزنده بجانم که مپرس
از فراقت همه اوقات فغانم که مپرس

شمع روشن به نمودم که به بینم رخ تو
شمع خاموش شده ؛ تار مکانم که مپرس

داد از دست تو ای مونس شبهای امید
چون توئی آه دلم ؛ اشک روانم که مپرس

راز دل هیچ نگفتم بکسی ؛ کس نشنید
رنگ رخسار نشان داد چنانم که مپرس

رو بدیوار نشینم که بود سنگ صبور
همچنان هست یکی بیت حزانم که مپرس

در رهت چشم چنان خیره نمودم همه کس
میکند فکر یکی چشم چرانم که مپرس

گر به دستم برسد فرقت یارم به دمی
آن چنان داد خودم را بستانم که مپرس

حال یعقوب نبی درک نمودم ؛ عجبا
دل همی سوزد و اشکی بفشانم که مپرس

دل ز(گمنام) گرفتی به عوض هجر چرا ؟
زین معامل شده بسیار زیانم که مپرس .
یکشنبه بیست ششم شهریور نود شش.

شاعر احمد رشیدی مقدم

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو