گرچه من عاصیم و در به در کوی توام
گوشه چشمی بنمایی شود آرام دلم
من به غفلت شده ام دور ز درگاه و درت
مرحمت کن بکش آن دست رئوفت بسرم
آمدم در بر تو از صفحه سبز شمال
تا برم از در تو سبزی مهرت به برم
پیش از آنی که بیایم سر نهم بر آستان
سنگ غم بوده به دوشم اینک اما چو پرم
بطلب عبد گنهکار خدا را همه سال
تا که از تربت پاکت سرمه بر دیده نهم
من به دنبال توام غافل از آنم که تویی
شایق دیدن این واله و شیدا که منم
زخم خورده از این دور زمانم به یقین
نیست جز کوی تو آرامگهی ناب ترم
سرخوش از عطر سحرگاه حریم رضوی
مست صهبای ولایت پاکباز تو منم
گوشه چشمی بنمایی شود آرام دلم
من به غفلت شده ام دور ز درگاه و درت
مرحمت کن بکش آن دست رئوفت بسرم
آمدم در بر تو از صفحه سبز شمال
تا برم از در تو سبزی مهرت به برم
پیش از آنی که بیایم سر نهم بر آستان
سنگ غم بوده به دوشم اینک اما چو پرم
بطلب عبد گنهکار خدا را همه سال
تا که از تربت پاکت سرمه بر دیده نهم
من به دنبال توام غافل از آنم که تویی
شایق دیدن این واله و شیدا که منم
زخم خورده از این دور زمانم به یقین
نیست جز کوی تو آرامگهی ناب ترم
سرخوش از عطر سحرگاه حریم رضوی
مست صهبای ولایت پاکباز تو منم
سروده شده در جوار حرم امام هشتم علی بن موسی الرضا-26شهریور1396
شاعر احمدرضا زاهدی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو