آورده ام بدون سپر، رو به جنگتان(رضا شيباني اصل)
عنوان : من آمدم دريده شوم، كو پلنگتان؟
شاعر : رضا شيباني اصل
آورده ام بدون سپر، رو به جنگتان
مردانه سينه ي من و اينك خدنگتان
هم چون سگان،گزيدن و بگريختن چرا؟
من آمدم دريده شوم،كو پلنگتان
انگشت اتهام به سويم گرفته ايد
انگشتتان گواهي و شاهد ترنگتان
همرنگ با جماعت همچون شما شدن؟
رسوا شود هرآنكه درآيد به رنگتان
ما را به رنگ خون و جنون باد پاي و سر
بيزار گشته ايم زروي دو رنگتان
هر تكه تكه ي تنم آيينه مي شود
دل بسته ام به منطق سنگين سنگتان
خورشيد سان به بستر خون آرميده ام
نسبت نبود بين من و چشم تنگتان
يك دم اگر به كام خدا نيست كار ما
دنياي ما تمام به كام نهگتان
گر مرد رزم نيست ميان شما يكي
لب تشنه ام به بوسه ي جام شرنگتان
شيرين من مرا طلبيده است مردمان!
من بيستون خويشتنم،كو كلنگتان
منبع : گلواژه هاي پايداري/ اشعار برگزيده ي اولين و دومين جشنواره شعر پايداري استان آذربايجان شرقي/ به كوشش محمد رنجبر باهر