جواد مهدی پور
بسمه تعالی
بی تو آهوی غزل از من گریزان می شود
بی تو حتی دفتر شعرم پریشان می شود
آنقدر گفتم که از دل دوست می دارم تو را
صفحه بشمارم اگر ، صد جلد دیوان می شود
باز میگویی که ممکن نیست ما با هم شویم
عشق را باور کنی از جان ، به قرآن می شود
دست رد بر سینه ی داغم مزن با من بمان
بیقراری میکند دل ، بی تو نالان می شود
مهر تو مانند مهتاب است در شب های تار
با عبور ابرها پیدا و پنهان می شود
عهد می بندند خیلی ها ولی وقت وفا
از میان آنهمه ، کم مرد میدان می شود
دوستی های مرا باور بکن از جان و دل
روزگاری جان و دل تقدیم جانان می شود
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران