سلیمان حسنی
تا افق دیده قـرمزِ پر رنگ میشود
حال وهوایسیـنه غمآهنگمیشود
گـوئی گرفته دل شمس عالمتـاب
آقا٬دلــم برای شمـا تنگ می شود
سختاستدوریتآقایِمهربانیها
ازهجرانِ تونرمْ دلِ سنگ می شود
وقتیکه نامشمامیرسدبه گوش من
آن لحظهدلودیده هماهنگمیشود
هرگــز ولایِ تواز دل نمی رود آقا
بینِ دنیا ودلچه بســا جنگ میشود
یادِ غـریبی و دلتنـــگی شما مـــولا
دستهایمانزِغصهچوآونگمیشود
گربشنوم که ظهــورِ شـما عقب افتد
آنجاستکهحامیِدلخستهمنگمیشود
برچشمها٬چـــونهیپایْ٬ازسَرِعشقت
دنیا تمــام ٬ با تو همــاهنگ می شود
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران