پرستش مددی
شبی که آبی این آسمان به نامم شد
تو ماه بودی و بوسیدنت حرامم شد
بهار در تن تو از شکوفه می خندید
وعشق تو سبب بسط انسجامم شد
پرنده از نفست مثل بغض می بارید
شبی که لهجه صد آسمان بکامم شد
به اعتبار غزلهای خسته ی چشمت
جهان عشق در آغوش احترامم شد
شکوه زهره ترین قبله را ” پرستش ” کن
که قبله گاه غزل صرف اهتمامم شد
برقص رقص تو در آسمان بی خورشید
شکوه اوج غزلخوانی کلامم شد
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۸.۰۵
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران