پرستش مددی
طلایه دار کدامین کویر بی آبی
که زیر سایه ی باران کمی نمی خوابی
هنوز از ترک دست های عاشق تو
نشسته در دل من شعرهای بی تابی
کبوترانه ترین شاه بیت هر غزلی
به تخت سینه دیوار عشق در قابی
شبیه ماهی و در آسمان آبی عشق
چقدر ناز و غریبانه باز می تابی
حصار موی تو را شعرها نمی فهمند
و بیت های غزل را شبیه گردابی
” پرستش ” ت نکنم پس بگو چه چاره کنم ؟
تو صاف و پاک و زلالی و مظهر آبی
پرستش مددی
۱۳۹۵.۰۸.۲۶
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران