غريب و خسته و زارم خدا بخير كند
گره نشسته به كارم ، خدا بخير كند
گره نشسته به كارم ، خدا بخير كند
مگو زِ حالِ خرابم كه ناخوش احوالم
نمانده صبر و قرارم ، خدا بخير كند
بگير دست هاى مرا چونكه آخر افتادم
ز چشم و ديده ء يارم ، خدا به خير كند
دعاى مرگ نمودم چو ديده ام كه رقيب
گرفته دستِ نگارم ، خدا بخير كند
شبيهِ مرغِ اسيرى كه مى زند فرياد
كسى نمانده كنارم ، خدا بخير كند
گمان نبود طنابى بسازى از سر زلف
براى چوبه ى دارم ، خدا بخير كند
گواهِ غربت ام آن شد كه كس نمى آيد
كنارِ سنگِ مزارم ، خدا بخير كند
#مهدى_خداپرست
شاعر مهدى خداپرست
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو