فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 12 اردیبهشت 1403

مریم کرباسی نجف آبادی

تصویر تست
تصویر تست

مریم کرباسی نجف آبادی

متولد سال 54 نجف آباد اصفهان
دانشجوی ارشد زبان و ادبیات فارسی
شاعر و
دارای مدرک ممتاز خوشنویسی

کتاب‌های منتشر شده :
۱) چهره ات را پیمبری باید – چاپ سال 88 – نامزد جایزه ادبی پروین اعتصامی

۲) خبرهای خوب – چاپ سال 95

افتخارات:
برگزیده بیش از هفتاده گنگره ملی و بین المللی از جمله
-رتبه نخست جشنواره ی اینهمه یوسف
-برگزیده سه دوره همایش ادبی سوختگان وصل
ـ رتبه‌ي‌ دوم‌ چهارمين‌ جشنواره‌ي‌ بین المللی شعر «يار و يادگار» ـ تهران‌.
-برگزیده هفتمین ‌ جشنواره‌ي‌ ین المللی شعر «يار و يادگار» ـ تهران‌.
ـ رتبه‌ي‌ دوم‌ نهمین‌ جشنواره‌ي‌ ین المللی شعر «يار و يادگار» ـ تهران‌.
ـ رتبه‌ي‌ سوم‌ اولين‌ كنگره‌ي‌ كشوري‌ «شهداي‌ جهاد علمي‌» ـ تهران‌.
ـ رتبه‌ي‌ برتر جشنواره‌ي‌ كشوري‌ فرهنگي‌ ـ هنري‌ «حجاب‌» ـ تهران‌.
ـ برگزيده‌ي‌ اولين‌ جشنواره‌ي‌ كشوري‌ «گل‌واژه‌هاي‌ معطر» ـ.
ـ رتبه‌ي‌ دوم‌ نخستين‌ جشنواره‌ي‌ كشوري‌ «تسليم‌» (با موضوع‌ نمازـ.
ـ رتبه‌ي‌ دوم‌ اولين‌ جشنواره‌ي‌ فرهنگي‌ كشوري‌ «وقف‌، چشمه‌ي‌ هميشه‌ جاري‌» ـ.
ـ برگزيده‌ي‌ كنگره‌ي‌ كشوري‌ شعر «آفتاب‌ هستي‌» ـ اصفهان‌.
ـ برگزيده‌ي‌ چند دوره‌ جشنواره‌ي‌ شعر دفاع‌ مقدس‌ «هميشه‌هاي‌ هنوز» ـ.
ـ رتبه‌ي‌ برتر دومين‌ كنگره‌ي‌ كشوري‌ شعر «پيشواز» (انتظار) ـ اصفهان‌.
ـ رتبه‌ي‌ دوم‌ نخستين‌ همايش‌ كشوري‌ شعر «حج‌» ـ كاشان‌.
ـ رتبه‌ي‌ برگزيده‌ي‌ كنگره‌ي‌ ملي‌ ـ ادبي‌ «حضرت‌ زينب‌ (س‌)» ـ شيراز.
ـ رتبه‌ي‌ برگزيده‌ي‌ كنگره‌ي‌ كشوري‌ «شب‌هاي‌ شعر عاشورا» ـ شيراز.
ـ رتبه‌ي‌ چهارم‌ اولين‌ كنگره‌ي‌ ملّي‌ شعر «خليج‌ فارس‌» ـ خوزستان‌.
ـ رتبه‌ي‌ برگزيده‌ي‌ كنگره‌ي‌ كشوري‌ شعر «روح‌ آدينه‌» ـ بروجرد.
رتبه ی برگزیده ی هفتمین همایش سراسری شعر سوختگان وصل – تهران
رتبه ی برگزیده ی اولین جشنواره ی سراسری ایده های بهره ور – تهران
رتبه دوم نخستین جشنواره بین المللی شعر کرامت غزل_قم

برخی نظرات راجع به آثار مریم کرباسی:

مسعود شیربچه ماهنامه صبح اندیشه شماره نودوچهار:

به باور من عاشقانه های دفتر «خبرهای خوب» از دلنوازترین پاره های این اوراق دل شاعرند که با نخ نامرئی حس و عاطفه به هم شیرازه شده اند. عاشقانه های کرباسی نیز در همان حال و هوای سادگی و کودکانه – و بهتر بنویسم زنانه – سروده شده اند؛ اما زنی که بیش تر مادر است، خواهر است، همسر است تا یک فمنیست و کارشناس امور زنان.

فریبا یوسفی خبرگزاری فارس :

از شاخصه‌های قابل توجه در «خبرهای خوب» تنوع موضوع است. این ویژگی را می‌توان به ارتباط مستقیم شاعر و شعرش با زندگی، معنا کرد. شعری که عین زندگی است لاجرم از تمام حادثه‌ها و تأثرات شخصی نشانه‌هایی دارد. همچنان که هر روز و هر لحظه، حال شاعر بر اثر عوامل بیرونی و درونی رنگی و نقشی می‌پذیرد، شعری که از قلب و روح او می‌تراود همین رنگ و نقش را متجلی می‌سازد؛ شعرهایی با نگاه عاطفی، خانوادگی، میهنی، دفاع مقدسی، اجتماعی و آیینی هریک در این کتابِ هفتادوهشت صفحه‌ای، چندین صفحه را رقم زده‌اند

علیمحمد مودب در جلسه رونمایی کتاب خبرهای خوب :

خانم کرباسی شاعریست که با وجود عاطفی بودن تکنیکی هم هست و دلبستگی های روزمره خود را در یک فرم شکیل و منسجمی ارایه میدهد ، در این کتاب گمشده های تمدنی خودرا میتوانیم پیدا کنیم ، گمشده هایی مثل همین خانواده ، مثل ﻫمین مفهوم مادری ، و حماسه شاعر این است که این سنتهای درحال انقراض و روشهای زیستی صحیح را احیا میکند

بخشی از مصاحبه های شاعر:

گفتگو با خبرگزاری فارس :

شعر فراتر از آن است که شاعر بخواهد کلامی را که با دروغ در آمیخته به مخاطب منتقل کند، شعر مقدس‌تر از آن است که شاعر بخواهد با لفاظی‌های ناهمگون مخاطب را درگیر کند، شعر واقعیتی است که تمام زندگی شاعر واقعی را تحت الشعاع قرار می‌دهد، وقتی حرفی برای گفتن نداریم مجبور نیستیم آه و ناله های الکی به جامعه تحویل بدهیم، شعر باید از اعماق وجود شاعر بر آمده باشد
هر صبح بیرون می زنیم از خانه با هم
عالی ست حال ما دو تا دیوانه با هم

شاديم از این که با وجود آن همه غم
دیوانگی کردیم خوشبختانه با هم

گاهی تو از من دلخوری گاهی من از تو
اغلب ولی مثل گل و پروانه با هم

درد من و تو دردهای مشترک بود
گاهی اگر رفتیم داروخانه با هم

هر وقت حال هر کدام از ما خراب است
یک قصر می سازیم از آن ويرانه با هم

ای آشنا از بس به من می آیی انگار
هرگز نبودیم از ازل بیگانه با هم

من عاشق صبحم که با خنده بگویی؛
مریم بیا امروز هم صبحانه با هم

مریم کرباسی نجف آبادی
عطر نابی به سرم زد که به قمصر بروم
شاید از حوصله ی این همه غم سر بروم

مدتی هست که دلتنگ بهارم، باید
بیش از این دیدن گل های معطر بروم

مدتی هست که پائیز حواسش به من است
باید از چنگ زمستانی او در بروم

بهترین مرحله از زندگی ام شاعری است
شعر باعث شده یک گام جلوتر بروم

زندگی شعر زیادی به من آموخت، ولی
دوست دارم به غزل های خودم ور بروم

گر چه مبهوت غزل گفتن سعدی هستم
بهتر این است که در شعر به قیصر بروم

همه گفتند که اصلم پدر است اما من
گفتم از هر نظر ای کاش به مادر بروم

 

در دلم عشق تو باید به نهایت برسد
وَ همین عشق سرانجام به قُدرت برسد

«ما در این شهر غریبیم و در این مُلک، فقیر»
باید این زائر دلتنگ به خدمت برسد

عاشق مشهدم و حال و هوای حرمت
وقتی آن دست گرفتار به زلفت برسد

شاعری باز غم تازه ی خود را برداشت
رفت تا وقت سرودن به زیارت برسد

ای غزل! بدرقه کن «مریم کرباسی» را
تا به مضمونی اگر خواسته، راحت برسد

شاعری دغدغه اش گفتن شعر رضوی ست
کاش با این غزل تازه به شهرت برسد!

 

خنده می آید به من با گریه اما راحتم
بس که من این روزها ناراحتم ناراحتم

حال من مانند حال آسمانی ابری است
گاه با رگبار و گاهی با تماشا راحتم

من شبیه قایقی سرسخت و طوفان دیده ام
اینکه می بینید با امواج دریا راحتم

هر کدام از دردهايم دشمن جان من اند
فکر درمان نیستم، چون با مدارا راحتم

هر چه غمگین تر شدم، اطرافیانم شادتر
هر چه شاعرتر شدم، دیدم که تنها راحتم

می روم گاهی فقط با مرگ چایی می خورم
بیشتر حس می کنم این طور جاها راحتم

مرگ تضمین کرده و گفته ست بعد از زندگی
می روم جایی که صد در صد در آن جا راحتم

زندگی هرگز مرا از رو نخواهد برد و من
با همین باور فقط از دست دنیا راحتم

دوست دارم که بر خلاف دلت

بیشتر شاعرانه فکر کني

سعی کن چند ساعتی امروز

به من و این ترانه فکر کنی

می نشینم در آشپزخانه

که بیایی و بعد عصرانه

هم به فکر من و خودت باشی

هم به اوضاع خانه فکر کنی

هر زمان شعر تازه می گویم

اختلال حواس می گیرم

تو برای کمک به من کافی ست

به همین یک نشانه فکر کنی

می روم شام را ردیف کنم

تو بچین ظرف های قافیه را

شعرامشب بهانه ای شده است

که به من بي بهانه فکر کنی

مردبودن که کارسختی نیست

می نشینم به راحتی جایت

تو بیا جای من ببین گاهی

می توانی زنانه فکر کني؟

 

درباره ات با دیگران صحبت نکردم
داغ تو را با هیچ کس قسمت نکردم

ده سال داغت زندگی کرده ست با من
اما به آن یک روز هم عادت نکردم

مادر به غیر از گوشه ی آرام چشمت
در هیچ جای دیگری خلوت نکردم

دختر بدون مادرش یعنی چه اصلا؟
می خواستم معنا کنم، جرأت نکردم

بعد از تو هر کس پیش من از مادرش گفت
در حرف هایش ذره ای دقت نکردم

هر جا کم آوردم نشستم شعر گفتم
این گونه از یادت دمی غفلت نکردم

باید تو را پس می گرفتم آن شب از مرگ
شاید خدا می خواست…..چون فرصت نکردم