اهورا ایمان

ترانه سرا

 اهورا ایمان» در اول خرداد سال هزار و سیصد و پنجاه و سه در شهر بم به دنیا آمد.[۴] مقتضیات شغل پدر باعث شد که او همراه با خانواده به شهر بندرعباس برود و دوران کودکی خود را در آنجا سپری کند؛ اتفاقی که بعدها زمینهٔ سرایش ترانهٔ بوی شرجی را فراهم آورد.[۵]

هفت ساله بود که به شهر بم بازگشت و این بازگشت سرآغاز اقامتی بیست ساله بود. ایمان در دوران نوجوانی به موسیقی علاقه‌مند شد و نواختن نی، دف، تار و سه تار را فراگرفت و تحت تأثیر همشهری اش ایرج بسطامی مشغول به آموزش موسیقی به صورت خود آموز شد.

وی در سال هزار و سیصد و هفتاد و یک وارد دانشگاه پیام نور بم شد و در سال هفتاد و پنج در رشتهٔ ادبیات فارسی فارغ‌التحصیل شد و دوسال بعد به تهران مهاجرت کرد.

ایمان در سال هزار و سیصد و هشتاد با یکی از همشهریان خود ازدواج کرد که ثمرهٔ آن یک فرزند دختر است.

 

آتش بگو، آتش بخوان بال وپرت را

 دريا بگو ، دريا بخوان چشم ترت را

با ما بگو با ما بخوان دفتر به دفتر

 آيينة عشق وشرف را ،پيكرت را

 

باران بگو ،باران بخوان، باران آتش

 از خاك وخون با ما بگو، ازتير وتركش

از سنگ وسنگر از غروب ،از نخل بي سر

 با ما بگو،باما بخوان دفتر به دفتر

 

ققنوس وار از بال وپر آسان گذشتي

آتش گرفتي، سوختي، از جان گذشتي

 

عشق اين چنين است، درد اين چنين است

 روز هجوم حادثه مرد اين چنين است

 

اي يادگارِ لاله هاي سرخِ پرپر

 اي از تبارِ عشق وآتش اي دلاور

پرواز كن در آسمان شوري در انداز

 تكرار كن پرواز را بي بال پرواز

 

ققنوس واراز بال وپر آسان گذشتي

آتش گرفتي، سوختي، از جان گذشتي

عشق اين چنين است ، درد اين چنين است

 روز هجوم حادثه مرد اين چنين است

2

حاشا مکن دل را

عاشقتر از ما نیست

تنها بگو این عشق

پای تو هست یا نیست

 

افتاده ام در دام تو

با این دل خسته

چشمی که آهو می کُشد

راه مرا بسته

 

غم دیوانه واری دارد این عشق

چه شیرین انتظاری دارد این عشق

ببن هر جا دل درد آشنای خسته ای هست

اگر کهنه اگر نو یادگاری دارد این عشق

 

دل را از عشق شعله ور کن

ما را از دل بی خبر کن

 

چون شب عاشقان روشن باش

ماه من تا ابد با من باش

 

اگر چه زندگی هرگز به کام عاشقان نیست

برای زندگی عاشقتر از ما در جهان نیست

 

موسیقی:ستار اورکی

خواننده:سالار عقیلی

3

تیتراژ آغازین سریال ششمین نفر

 

 

کوچه ها بن بسته

خونه ها خاموش

قصه ها غمگینه

شعرا فراموش

آسمون تاریکه

ماه پشت ابره

خنجرِ خورشید

تو مشتِ ابره

شهرِ شب خواب و

شهیدا بیدار

خط خونشون

مونده یادگار

رو تن دیوار

یه روز وا میشه

اخم آسمون

خورشیدو می بینیم

تو پنجره مون

رویای کوچه ها

خورشید فرداس

فردا که هر راهی

به سمت دریاس

خورشید مال ماس

خورشید مال ماس

 

تهران

یازدهم آذر نود