فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 4 مرداد 1403

شعری از ناصر دوستی هنرمند زنجانی در پی شهادت رئیس‌جمهور و همراهانش

شهدای خدمت

آه ای سیّد خراسانی، هست داغت گران خداحافظ!
خادم ملّت امام حسین، سیّد قهرمان خداحافظ

شب میلاد حضرت خورشید، روز پرواز توست بی‌تردید
عطر نامت در آسمان پیچید، مرد خلد آشیان خداحافظ

ای تو مصداق” حَملَةُ القُرآن”، تو شدی اهل روضه رضوان
واژه واژه کلام تو عرفان، سیّد عارفان خداحافظ

“صَدَقوا “جز این “رِجال” تویی، فارغ از محنت و ملال تویی
صاف چون چشمه زلال تویی، تا ابد بی‌کران خداحافظ

با ولایت اِلا شهادت تو، شمع سوزان راه وحدت تو
خادم باوفای ملّت تو، خادم مهربان خداحافظ

ای که در صحن سازمان ملل، لرزه انداختی به جان هبل
خادم راستین و مرد عمل، قهرمان جهان خداحافظ

تو گذشتی از آتش نمرود، تا رسیدی به منزل مقصود
تو شهیدیّ و لایقت این بود، پَر زدی تا جنان خداحافظ

زخم بر زخم قصّه ات این است، روی سُرخت غبارآگین است
برگ‌هایت به دست گُلچین است، ای گُل ارغوان خداحافظ

خبر از سید غریب رسید و سلامی هم از حبیب رسید
بر مشام تو عطر سیب رسید از فراز سنان، خداحافظ

ای شهید ای عزیز مِی نوشان، در صف اوّل سیاوشان
داغ بر داغ سینه ات جوشان، کوه آتش فشان خداحافظ

نقطه صفرِ مرزیِ ایران، در دل کوه و جنگل و باران
داده‌ای چه صلابتی تو نشان، تا ابد پُرتوان خداحافظ

زیستی در جهان شهیدانه، باده‌ی حق زدی به پیمانه
پَر زدی تا خدا چو پروانه، از دلِ وَرزَقان خداحافظ

کوه‌ها تا تن تو را دیدند، در غمت قله قله باریدند
از تنت لاله لاله گُل چیدند، آه از این دودمان…، خداحافظ

بود عاری دل تو از مَن‌ها، یک مجاهد کجا و جوشن‌ها!
مرد رویین‌تن تهمتن‌ها، فاتح هفت‌خوان خداحافظ

در تو دیدیم ما رجایی را، معنی کامل فدایی را
عشق و آزادی و رهایی را، آه آیینه‌جان خداحافظ

گل اردیبهشت باغ بهار، زنده شد با غم تو داغ بهار
می گرفت از تو دل سراغ بهار، ای گُل بی خزان خداحافظ

شب میلاد عشق، ابراهیم، روز پرواز توست در تقویم
به تو کردم من این غزل تقدیم، ای خلیل زمان خداحافظ

آری آری شهادت اینسان است، هنرِ واقعیِّ مردان است
هشتمین خوان خطّ عرفان است، سید عاشقان خداحافظ

جمعتان جمع بود با پاکان، روز میلاد حضرت باران
داغ تو آه داغ همراهان، شد روان اشکمان خداحافظ

سیدی هم از آل هاشم بود، مثل تو یار حاج قاسم بود
یک مجاهد فقیه و عالم بود، سیدی خوش‌بیان، خداحافظ

رتبه ای بهتر از شهادت نیست، شب سخت دوشنبه… رازش چیست؟
“شب جمعه وَ ساعت یک و بیست”، تو شدی جاودان خداحافظ

تا شهادت کلام تو این بود، وه که حُسن ختام تو این بود
خادم خلق نام تو این بود، شد به تو این نشان خداحافظ

این شهادت اگرچه شیرین است، داغت اما چقدر سنگین است
اول داستان سلام علیک، آخر داستان خداحافظ

چشم در راه عشق می مانیم، صبح هر جمعه ندبه می‌خوانیم
تو میایی دوباره می‌دانیم، با امام زمان خداحافظ

ناصر دوستی