مهدی میرزارسولزاده
استان اردبیل
شاعر
از سال ۱۳۷۶ تا کنون در دورۀ اول کاندیدا در دورۀ دوم کسب رتبۀ سوم در بخش اصلی، تکاثر ترکی. در جایزه ملی غزل “حسین منزوی بوده است.
هفت اثر این شاعر چاپ شده است
در پایگاه خبری شاعر پای صحبت مهدی میرزا رسول زاده شاعر اردبیلی تشسته ایم از او هفت مجموعه شامل 4 مجموعه شعر فارسی به نام های فال و فنجان دروغ میگویند. خیال نام کوچه توست. شعر نان نمیشود ویک. مجموعهغزل ترکی به نام بیزیم ده باغچادا قار وار چاپ شده است او در کار ترجمه نیز وارد شده است مجموعه میلهها و سایهها و در زمینه علمی نیزباگینه در سرود حرف نخستین را چاپ کرده است رسول زاده در گفتگو با پایگاه خبری شاعر گفت اغلب غزل سرودهام چون قالب غزل به علت ویژگیهای خاصی که دارد، دارای موسیقی جادویی است او در رابطه با دومین دو سالانه غزل اظهار داشت. به جز شعرنخواندن برخی منتخبین و شعرخوانی داوران و مهمانان در اختتامیه، همه چیز خوب بود. او ادامه داد حس برگزیده شدن همواره حس خوبی است، آن هم در دوسالانۀ بزرگمردی چون حسین منزوی. من در پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود با موضوع «سیر قافیه در شعر فارسی» ویژگیهای موسیقایی مرحوم منزوی را نیز مورد بررسی قراردادهام. وی اشاره کرد
استاد منزوی موجب نوزایی موسیقی شعر فارسی به ویژه غزل شده و در این حوزه اتفاقات بسیار بزرگی را رقم زده است. هرگلی بویی دارد و گلستان غزل فارسی هم لذتافزاست. بنابراین دستهبندی این التذاذ برای من غیر ممکن است و از شعر خوب لذت میبرم.
میرزا رسول زاده در ادامه اظهار داشت امیدوارم یک شیوهنامۀ ملی به عنوان الگو برای جشنوارههای ملی تدوین شود تا استانها نیز به راحتی تکلیف کار خود را بدانند و سلایق شخصی به کنار گذاشته شوند.
این شاعر اردبیلی جشنوارۀ ملی دوسالانۀ غزل منزوی فرصت خوبی برای ادامۀ حیات و پویایی غزل دانست و گفت قالبی که بعد از نیما به خیال بسیاری از ادیبان و شعرا رو به موت بود با همت بزرگانی چون مرحوم منزوی، سیمین بهبهانی و ابتهاج با راهگشایی اخوان ثالث، فروغ و غیره به حیات خویش ادامه داد و رخت نو بر تن نمود. وی در ادامه گفت جشنوارۀ امسال هم آوردگاه خوبی بود و هم آثار از نظر کمی و کیفی در خور و قابل توجه بودند. وی به کارگاههای برگزار شده در این جایزه اشاره کرد و آن را پر بار دانست
وی در پابان گفتگو آثاری را به خوانندگان پایگاه خبری شاعر تقدیم کرد
وروم اوزهرلیگی ائیواندا یاندیریم گلهسن؟
گزیم اوتاقلاری، تئزتئز دولاندیریم گلهسن؟
دوروم گئدیم کوچهده های سالیم کی یار یولدا؟
اینانمایانلاری زورلا ایناندیریم گلهسن؟
دوروم آیا او قدر یالواریم کی تئز گئتسین؟
داناولدوزون سنه خاطیر اویاندیریم گلهسن؟
باهار گلنده دئمیشدین گلر کؤچن قوشلار
باهار گئدیر؟ نه دئییرسن؟ یوباندیریم گلهسن؟
زامان گئجیکدی، ساعاتلار داریخدیلار… نئیلیم؟
بوتون ساعاتلاری بیربیر دایاندیریم گلهسن؟
و سن دئه … سن، کی اگر گلمهسن نه چاره قیلیم؟
دوزون دانیش! نئچه شعری اوتاندیریم گلهسن؟
م. میرزارسولزاده
یک طرف تو یک طرف انبوه آهوها
نیست این سنجشگری کار ترازوها
مو و گیسو ظاهراً هممعنیاند اما
جویبار مو کجا و سیل گیسوها؟
با که حرفی میتوان از طعم و رنگت زد؟
جز به آلوها، به زیتونها و لیموها
در نگاهت صد حماسه، صد غزل جاریست
چشمهایت راز توتمها و تابوها
گریهات یک پرده از مرگ سیاووش است
خندهات تلفیق افسونها و جادوها
مرد را دردی اگر باشد سزاوارست
زود میگفتید! حیف از شاهداروها
ماجرای مرگ من را خوب میفهمد
هر که زخمی خورده از شمشیر ابروها
گوشِ کوه از داستان جزرومد خالیست
قصهاش را خوب میدانند جاشوها
با تو بودن کار هرکس نیست، حق با توست
نیستند از جنس هم ترکان و هندوها
دستهای خالی اهل خراسانم
در مصافی تلخ با خیل هلاکوها
در عبور از هفتخانها رخش باید داشت
ورنه بسیارند در افسانه یابوها
م. میرزارسولزاده