فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 16 اردیبهشت 1403

کاظم رستمی

تصویر تست
کاظم رستمی شاعر ، نویسنده در اولین روز آخرین ماه پاییز 1361 در شهر زنجان دیده به جهان گشود وقتی خود را شناخت ،در برابر انبوهی از کتابهای شعر و داستان قرار گرفت . رفته رفته به شعر خصوصن  ترانه علاقمند گردید و به نوشتن ترانه روی آورد و اولین ترانه اش در مجله ی راه زندگی با عنوان امام رضا (ع) چاپ گردید آقای محمود سجادی نیز در روزنامه جام جم  نقدی بر ترانه هایش نوشت. او که  علاقه ی فراوانی به نویسندگی نیز داشت با گذراندن دوره های فیلمنامه نویسی عناوینی را د این زمینه کسب نمود از جمله عنوان سومی هجدهمین دوره مسابقات قرآن و عترت دانشجویی در رشته ی فیلمنامه و نمایشنامه در ارومیه و عنوان دومی سی و یکمین  دوره مسابقات دانشجویان سراسر کشور در شهر قم و همچنین عنوان اولی فیلمنامه نویسی در شهر قزوین بود او علاوه بر فیلمنامه نویسی در داستان نویسی نیز طبع آزمایی کرد  عناوینی را در این زمینه کسب کرد از جمله کسب جایزه داستان پانزده کلمه ای اقلیت کودکان کار در تهران بود . ولی عمده مشغله ی ذهنی و فکری وی شعر  شاعری بود و به این مهم از صمیم قلب عشق می ورزید و عناوین قابل توجهی را در این زمینه کسب نمود .

احرام****
زمزمه می شود
نامت را حنجره ها فریاد می زنند
از سرخی دردها که بگذریم
رنج ها را که فراموش کنیم
زخم هایت کاری ترند
کدامین حس
احساست خواهد کرد
ادراکی جاودانه
در ذهنم
حضوری است سرشارتر از جذبه ی خورشید
حدیث ثقلین
این چنین می خوانی ام
احرام ها که بسته شوند
محرم که شویم
هر گوشه ای از حریمت قبله ای است
عاشقی کار هر روز ذرات معلق
در فضای توست
عاشقانه هایشان را بسرایند
در حریم تو
هیچ دلی غریب نیست
غربتت
د لم را دلداده می کند

ردپا***
دلتنگ دلتنگی هایت می شوم
با جمله هایی الکن
خواهم نوشت
رد پاهایی جا مانده
بر دفتری
وقتی خورشید بتابد
آشکار می شوی
با واژه هایی عاشق
مرا می خوانی
حضوری دوباره
ضامن درماندگان
تکرار می شوی در من
قنوت هایم
سجده هایم
رکوع هایم
خوانده می شوی
دو رکعت عاشقی
در صحن شما
مرا خواهد برد
به سمت نور

منزل آفتاب***
وقتی دلت هوایی شود
عاشق که شوی
غم که وجودت را فرا بگیرد
را ه ها تو را می کشانند
غربتی است رنگین
در تلاطم شادی هایی بکر
مفهوم عشق را در خواهی یافت
قدم از قدم که بر داری
زائر خواهی شد
با حرفهای دلی دلداده
دلدادگی ات گل خواهد کرد
اینجا منزل آفتاب
خواهد تابید
پرتوهای نور خواهند گفت
از حیثیت ذرات آسمان
کمی بایست
صدای آیه ها را خواهی شنید
وقتی سجده ها
به خلوت خدا می اندیشند

حریم یار ****
نذر گریه ها می شوند
گریه ها نذر
در تن پوشی از احساس و عقل
وا می ماند از گفتن
حرف ها خواهند خشکید
حسی است رویایی
خواهشی است مدام
در هجوم ثانیه های عاشق شده
دل باید سپرد
به بودن
در حریم یار
من قطره
او دریایی است
دردها فراوان
از خیسی چشم ها
کتاب ها که بنویسند موج خواهم برداشت
برای گفتن
درک حضورتان سخت می نماید
در تن وجدانم
همیشه زنده ای

دروازه ی بهشت***
نامه های سر به مهر
ضریحت را می خوانند
با قطرات اشک
در هم تنیده می شوند
شوق حضور
خداحافظی
پر پر می شوند احساسات
شعرها
داستان ها
زمزمه می شوند
یا امام الرئوف
چند قدم می توان با خدا بود
نفس کشید
ریه ها از عطر نسیمت
پر و خالی می شوند
می شود دنیایی ساخت
با همین چند قدم
پر شد
خالی شد
و رسید به دروازه ی بهشت
با آیه های نازل در حریمت