فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 14 اردیبهشت 1403

چه طوفانی، که این سان در نوردیده است دریا را/امیر سلیمانی

چه طوفانی، که این سان در نوردیده است دریا را
تماشا کن در این گرداب ها دست تقلا را

چنان غرق اند و محروم اند از امداد های غیب
فقط شیطان هدایت می کند این قوم رسوا را

همان هایی که با میخ و صلیب از عقده و کینه
دریغا از نفس انداختند آن شب مسیحا را

به طفل نورسی هم رحم را جایز نمی دانند
چگونه چشم باید بست این ظلم هویدا را

چرا غزه؟ چرا غزه؟ مگر که یادتان رفته است؟
میان خاک و خون انداخت صبرا و شتیلا را

خدا با ماست حتی زیر هر آوار و هر آتش
امیدی نیست این لجّاره های در تماشا را

هراسی نیست ما را تا نفس باقیست راهی هست
شهادت پاسخ آورده است هر اما و آیا را

بتازد، هر چه بادا باد، روزی آه مظلومان
شبیه تل خاکستر کند دیوار حاشا را

بخوان و التین و الزیتون که در باغات غرق خون
به آغوش فلسطین بازگردانیم حیفا را

امیر سلیمانی