فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 30 اردیبهشت 1403

پیش از بیداری شهر

سنگ را می ترکاند سرما ولی آنان که ز سنگند سمج تر بر جا خیل بی کارانند کز دم صبح سر میدانگاه روز را منتظرند حرفشان با هم نیست هیچشان ماتم نیست روی یک د…

سنگ را می ترکاند سرما
ولی آنان که ز سنگند سمج تر بر جا
خیل بی کارانند
کز دم صبح سر میدانگاه
روز را منتظرند
حرفشان با هم نیست
هیچشان ماتم نیست
روی یک دایره تنگ به هم می لولند
و بخارات نفس هاشان گرم
پیله ای می تند آنان را سست
که به زنگ شتری می ریزد
و شتهرها گذرانند شبح وار ز خلوتکده ای
خالکوبی شده از نور چراغانی چند

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج