فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 اردیبهشت 1403

پیش آر، ساقی، آن می چون زنگ را

پیش آر، ساقی، آن می چون زنگ راتــا مــا بــرانــدازیــم نــام و نــنــگ راامـشـب زرنـگ مـی بـرافـروز آتـشـیتــا رنـگ پــوش مـا بــســوزد رنـگ رابـی رو…

پیش آر، ساقی، آن می چون زنگ راتــا مــا بــرانــدازیــم نــام و نــنــگ را
امـشـب زرنـگ مـی بـرافـروز آتـشـیتــا رنـگ پــوش مـا بــســوزد رنـگ را
بـی روی او چون عود می سوزد تـنممطرب، تـو نیز آخر بـساز آن چـنگ را
بـا فـقـیه از عـقـل مـی گـوید سـخـنعـقـلی نبـودسـت این فـقـیه دنگ را
بـی او نـبـاشـد دور اگـر گـریان شـومدوری بــگـریـانـد کــلـوخ و ســنـگ را
ای هـمـرهـان، پـیـش دهـان تـنـگ اویـاد آوریـد ایـن عــاشــق دلـتــنـگ را
وی سـاربـان، طـاقـت نـداری پـای مـاسرباز کش یک لحظه پیش آهنگ را
نــاچــار بــاشــد هـر فــراقــی را اثــروانـگــه فــراق یـار شــوخ شــنـگ را
ای آنکـه کـردی رخ بـه جـنگ اوحـدیاو صـلح می جـوید، رها کن جـنگ را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج