پیش آر، ساقی، آن می چون زنگ راتــا مــا بــرانــدازیــم نــام و نــنــگ راامـشـب زرنـگ مـی بـرافـروز آتـشـیتــا رنـگ پــوش مـا بــســوزد رنـگ رابـی رو…
پیش آر، ساقی، آن می چون زنگ را | تــا مــا بــرانــدازیــم نــام و نــنــگ را |
امـشـب زرنـگ مـی بـرافـروز آتـشـی | تــا رنـگ پــوش مـا بــســوزد رنـگ را |
بـی روی او چون عود می سوزد تـنم | مطرب، تـو نیز آخر بـساز آن چـنگ را |
بـا فـقـیه از عـقـل مـی گـوید سـخـن | عـقـلی نبـودسـت این فـقـیه دنگ را |
بـی او نـبـاشـد دور اگـر گـریان شـوم | دوری بــگـریـانـد کــلـوخ و ســنـگ را |
ای هـمـرهـان، پـیـش دهـان تـنـگ او | یـاد آوریـد ایـن عــاشــق دلـتــنـگ را |
وی سـاربـان، طـاقـت نـداری پـای مـا | سرباز کش یک لحظه پیش آهنگ را |
نــاچــار بــاشــد هـر فــراقــی را اثــر | وانـگــه فــراق یـار شــوخ شــنـگ را |
ای آنکـه کـردی رخ بـه جـنگ اوحـدی | او صـلح می جـوید، رها کن جـنگ را |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج