فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 اردیبهشت 1403

نقد کتاب نمی خواهم کسی خواب های مرا ببیند سروده عبدالرضا شهبازی

کنار این شهر هم نمی توان ساده گذشت

نگاهی به کتاب (( نمی خواهم کسی خواب های رابیند )) سروده عبدالرضا شهبازی

شیرزاد بسطامی

میک آلانژ با طرح روی جلد دفتر دوم آقای شهبازی شوخی اش گرفته و شاعر ( نمی خواهم کسی خواب های مرا ببیند ) با کلمات . و اما صاحب این قلم ؟! باور کنید نمی دانم مخاطب این متن آقای شهبازی است یا شخص خواننده محترم یا شاید خود شخص شخیص تاریخ . به هر حال چون که نمی دانم مخاطب این متن اهل شوخی هست یا نیست ، کمی دست به عصا راه می روم و سعی می کنم که بدون هیچ حب و بغضی واقعیت را بنویسم . شعر امروز طغیانی است در برابر ادبیات چندین صد ساله کلاسیک که در حرکت طولی اتفاق می افتاد. شعر امروز یا مشخصاً شعر دهه هفتاد و بعد از آن در عرض خود چندین صدای متفاوت را داراست که در مجموع سمفونی ای را به وجود می آورد که من آن را پلورالیسم عرضی ادبیات می نامم که در بطن این سمفونی علاوه بر طیف های جوان ، هنوز به اثبات رسیده ها هم قلم فرسائی می کنند . بنابر این من هیچ شعر و حرکتی را نماینده دهه هفتاد و بعد از آن ( تا کنون ) نمی دانم و هر سبک و سیاقی مشمول هر حرکت و طیفی را نماینده قسمتی از متن عرض می دانم خواهئ متن نوشته شده متن جوانی باشد یا متن به اثبات رسیده ای ، خواه نشات گرفته از کارگاه براهنی باشد خواه برگرفته از یکی از دفتر های شمس لنگرودی . به هر حال اشعار دفتر ( نمی خواهم کسی خواب های مرا ببیند ) عبدالرضا شهبازی هم قسمتی از سمفونی شعر امروز است با فضای حسی و نظام واژگانی خاص که در رهیافت از ‍‍ژرف ساخت به رو ساخت به گونه ای ساختاری عمل می کند که ذهن هر مخاطب حرفه ای را به فضایی ارجاع می دهد که بسیاری از روشنفکران ما در آن قلم فرسایی کرده اند. ( البته منظور نگارنده تنها مشترکات ارزش های بیانی و محتوایی است ) . و اما جوانترهایی که بحث زبان را جدی تر گرفته اند به تبع گفتمان مسلط فوکوئی برای رسیدن به هنجار مسلط بر پلورالیسم حاکم ، کم تاثیر از فضای شاعرانه نمانده اند همان طور که می شود ردپای صید علی صالحی تا حدودی شمس لنگرودی را در کتاب ( بگذار آفتاب از چهار سو بتابد ) بهزاد زرین پور و رد پای عبدالرضا شهبازی را در دفتر ( یک متر و نیم سفر در جاده های کف دست ) فرشید فرهمند نیا دید . بنابر این همانطور که می بینید این نوع از اشعار در عصر حاضر هنوز قسمتی از هنجار رسمی محسوب می شوند که ناهنجار ها را به حاشیه متن می راند . اما همانگونه که می دانید عناصر شعر ثابت و بدون تغییر تنها بسته به نوع مطالعه زمانی یکی از این عناصر به محصوریت اثر ارجاع می شود . به هر حال شهبازی نه از آن دست تفکر محور های دهه های پیشین است نه از زبان محور های اکنون . بلکه محوریت شعر او را چیزی تشکیل می دهد که من آن را ( احساس + تخیل ) می دانم . البته این بدان معنا نیست که از زیبایی های زبانی غافل مانده است .

گاهی که می پرسند / از من

اهل کجائی

گاهی که می پرسند/ از من

شناسنامه ص 7

همان طور که می بینید به قرینه پاراگراف اول در جمله دوم پاراگراف آخر ما با حذف فعل مواجه ایم که این امر علاوه بر دیگر اشعار در شعر ( هنوز … ص 22 ) نمود بیشتری دارد که صد البته این نمود گفتمان مسلط فوکوئی است که در مورد شعر شهبازی هم صدق می کند این حذف فعل ها و قلقلک های نحوی ( البته نه از آن دست نحو ستیز ها و حذف فعل های آنچنانی ) بلکه حذف فعل و قلقلک نحوی که در خدمت این نوع از زیبایی است . این نوع از زیبایی محتوی پسند که برگانی هم چون صید علی صالحی ، مونچهر آتشی ، شمس لنگرودی ، احمد رضا احمدی ، فروغ فرخزاد ، شاملو ، اخوان و … در آن قلم فرسائی کرده اند ، زیبایی که زبان را از زاویه دید ماروزو می بیند بدین گونه که زبان مجموعه وسایل بیانی است که ما برای کمینه محتوایی را به همراه دارد . بدون تعارف جمله های این دفتر در برگیرنده دایره واژگانی آن چنانی نیست و همین قناعت شاعررا در برداشت از سیاهه واژانی ماروزوی نشان می دهد . البته همین دایره واژگانی محدود در این نوع از سرایش از جنبه معنا شناختی ، نشانه شناختی و خصوصاً زیبایی شناختی به گونه ای اثر را به ساختار متن شناختی سوق می دهد که ما ارجاع بیرون از متن نداشته باشیم و این در صورتی است که جنبه نشانه شناختی آن در گیر نظام استعماری است .

در این خانه خاموش / به دنبال شعله می گردم / اما دریغ / شعله های اندوه به آتشم می کشند.

و در کنار همین نظام استعاری شاعر از صنایع ادبی تشخیص و اغراق و … به خوبی استفاده می کند.

می خواهم همین روزها بروم / و آهسته در گوش باغ / ترانه ای بخوانم ص 42

اگر می گفتی / می آمدم / پرده را کنار می کشیدم / و در پس یک بوسه / دنیا را به تو

می دادم . صص 34 و 35

اما یکی دیگر از قابلیت های زبانی در خلق زیبایی ترکیب سازی است که متاسفانه شاعر نسبت به این وجه از زبان ، زیبا عمل نکرده است . ترکیب های ذهنی : گیسوان تلخ ، شعله های اندوه ، غروب رنج ، آفتاب نگاه ، لبخند ترانه ، پیچ نگاه و … نماینگر این امر است که گاه این ترکیب ها وارد حوزه ترکیب های وصفی و اضافی بی مورد می شود که از راپاوند در ابتدای همین قرن استفاده از آنها از موجب گنگ شدن تصاویر می داند.

علف های گمشده نام ، روز های خسته کسالت ، تازیانه های سرد باد ، خطوط شکسته نگاه ، عروس زیبای خیال و … اما سوای از ترکیب سازی های شاعر ، این نوع از سرایش جدای از عمق که به تخیل و احساس منتهی می شود یک فضای حسی است که تصویر سازی از ابزار های زیبایی آن است که من تاریخ این گونه از شعر را برگرفته از ساختار آپولوی یونان باستان می دانم که بنیاد آن بر تصویر ، تجسم ، رویا و فردیت گذاشته شده است . حال که بحث تصویر را پیش کشیدیم اجازه بدهید اشاره ای هم به قدرت قلم بالای شاعر این دفتر داشته باشیم.

هنوز / کنار ایستگاه / دستی افتاده / به مرد سوزنبان / گل تعارف می کند .

یا :

پرده را بکش آقا / نمی خواهم کسی خواب هایم را ببیند.

یا :

تنها ماشین ها / با بوق هاشان / تن لرزه به جان پل می ریزند

و …

و اما گذشته از خلق تصویر و گذشته از اسرار شاعر بر بیان ساده و صمیمی

هی به من می گویند / سادگی را ول کن / کسی به این حرف ها جایزه نمی دهد.

شاعر شاید به دلیل اسرار بر سادگی حاکم بر فضای شعر به روایت روی می آورد که اصالت لحظه ای سرایش ، متن را بر آن می دارد که با بر هم زدن کرونولوژی های روایت با فید بک های ذهنی از شکل روایی آن خارج شده و شعری را خلق کند که از زیبایی بیشتری نسبت به شعر های روائی برخوردار است و برای اثبات این امر می توانید به قریب اتفاق اشعار این دفتر رجوع کنید و. حال سوای متن حاضر و به شکل کاملاً مستقل ، به زعم من ( روایتی که بر شعریت اثر ارجعیت پیدا می کند در ادامه منظومه سرائی های ادبیات کلاسیک قرار می گیرد و ادبیات اصیل معاصر به خاطر هنجار ستیزی هایش این روایت پذیری را نمی پسندد ) در کل هم گرایی اصول مفاهیم سطحی عینی شعر با زیر ساخت ( احساس + تخیل ) مخاطب را از جنبه زیبایی شناختی متن با تکانش های عاطفی می کشاند در این صورت اثر در بعد همه سویه پذیری قرار می گیرد و قالب و محتوا در انعکاس موضوع بر مبنای پیوند ارگانیک شکل ، مضمون ، محتوی ، قالب و زبان غیر رسمی عرضه می شود که به زعم من این عرضه در شعر ( هنوز ص 22 ) با انسجام بیشتری نسبت به دیگر اشعار این دفتر ظاهر شده است . در انتها امیدوارم که در دفتر آتی آقای شهبازی ما با زبان متلاطم تری در اشعار مواجه باشیم و سروده های زیباتری را از او بشنویم.

بخش نقد ادبی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو