فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 خرداد 1403

نقد و بررسی اثر «دل بیمار» از آقای اکابری

جناب « احسان اکابری » از جمله غزلسرایانی هستند که شور در غزل هایشان

موج میزند و چنانچه از آثارشان پیداست بر عالم عرفان علاقه وافری از خود

نشان می دهند. رندانه نوشتن با روحیه هر شاعری نمی سازد . حال میخواهد

عالم می خواهد و از همه مهمتر،سبکبالی می طلبد. لیکن لازم می دانم که در

این راستا ، بعنوان قدردانی از چنین شخصیتی مستعد یکی از آثارشان را نقد

و بررسی بکنم . امید که جسارت حقیر را ببخشایند.

قلم گذاشته ام بر روی غزل « دل بیمار » از آثار عرفانی ایشان و انتظار

میرود مورد قبول اهل دل قرار گیرد. ابتدا شعر را مرور می کنیم:

به داغت همچو شمعی تا سحرگه زار می نالم

سراپا شعله ام من با تنی تبدار می نالم

به جای آنکه گیری دست من با دیگری رفتی

نماندی تا ببینی تکیه بر دیوار می نالم

میان انجمن لبخند شادی می زنم اما

به دور از چشم نامحرم به حالی زار می نالم

غم خود را به مردم بعد از این دیگر نمی گویم

به کنج درد و ماتم فارغ از اغیار می نالم

به ظاهر همچو موجم من ، پریشان حال و سرگردان

به ناله همچو نی مانم ، ز بس غمبار می نالم

ندارد قصد خفتن آتش عشقت میان دل

من از داغ جدایی تا دم دیدار می نالم

چو ابر از برق چشم آتشین دوست می گریم

چو بلبل در هوای آن گل رخسار می نالم

به خامی کردن گل تا زند لبخند ، می خندم

پس از تاراج گل با دیدن هر خار می نالم

به روی شانه دارم کوه محنت ، کوه ماتم را

ز بس بار بلا شد بر سرم آوار می نالم

ز احسان تا که پرسیدم ز بیداد که می نالی ؟

کشید از سینه آهی کز دل بیمار می نالم

عالم شعر بالا عجیب است! وقتی که سیر می کنی حالت را می گیرد و با نوعی

سوزش و لذت خاص درونی نیز همراه است. هرچند که باری از غم به همراه

دارد اما به اندازه یک شعر شاد از آن لذت بردم و تحت تاثیر قرار گرفتم. در

وزن مفاعیلن نوشته شده است و دارای استعاره هایی عامیانه و مصطلح اما

بجا.

ارتباط طولی شعر زیباست و برقراری خوبی با مخاطب ایجاد می کند. وزن

مفاعیلن مفاعیلن از جمله وزنهای روانی است که می توان در آن رندانه و

با حال نوشت. ارتباط معنائی ابیات را که بررسی میکنم می بینم با همدیگر

اتصالی قوی و ستودنی دارند و مضمون هم شیرین است. تصویر متحرک نیز

عالی و جوهره شعر در ظهور کلی بوده و دارای حس خودجوشی می باشد.

مثال: تصویر زیر خیلی عالی و سوزاننده است:

( نماندی تا ببینی تکیه بر دیوار می نالم ) !

اما متاسفانه شاعر از تشبیهات امروزی چندان بهره نبرده و سعی بر نوپردازی

در مضمون نیز ننموده است و از لحاظ تکنیک هم احتیاج بر سایش دارد. مثلا

در مصرع زیر سست بودن تکنیک قابل مشاهده است:

« به خامی کردن گل تا زند لبخند ، می خندم »

شاعر می خواهد بگوید: آنقدر می خندم تا یارم را خام بکنم او نیز بخندد. اما

میتوان نه چنین ساده ،زیباتر از این هم نوشت. به نظر عبارت “خامی کردن”

در اینجا چندان هم جالب نیفتاده است و همچنین اگر من بجای شاعر بودم

ردیف های این شعر را ( می گریم ) قرار می دادم که آنوقت تنها تغییری که

میشد تبدیل ( می گریم ) در مصرع 13 بر (می نالم) می شد.

برای اینکه احساس می کنم که شعر در چنین حالتی خودمانی تر و راحت و

آرام و بدون هیاهو می شود. شعر را چندین بار خواندم ، خوشبختانه از لحاظ

کیفیت معنا عاری از اشکال کلی بوده و وقتی ارتباط تصاویر در معنا را مشاهده

می کنم زیباست:

( به ظاهر همچو موجم من ، پریشان حال و سرگردان )

پریشان حالی و سرگردانی با خصوصیات ظاهری موج، سازگار است

(چو ابر از برق چشم آتشین دوست می گریم )

تشابه و تصویر در اینجا هرچند تکراری از شاعران گذشته است اما لذتش دو –

چندان شده است. بارش ابر در آسمان و رعد و برق و تشبیه خود به ابر و به

تصور غیر مستقیم کشیدن آسمان بعنوان چشم معشوق. . . جالب است.

(چو بلبل در هوای آن گل رخسار می نالم )

و همچنان تشبیه کردن خود بر بلبل و رخسار معشوق بر گل . در هر حال شعر

حکایت از هجران دارد وشاعر از فرط غم به جان آمده است. آنچه را می بایست

به قلم رانده و به عبارتی به سیم آخر زده است:

( به روی شانه دارم کوه محنت ، کوه ماتم را

ز بس بار بلا شد بر سرم آوار می نالم )

اما در احساس ،قدرتی نهفته است که هیچگاه در بند نا امیدی نمی ماند برای

اینکه بسته بر دلی شده است که بیمار عشق است و در چنین حال و شهودی

نیز جز وصال در سراغش نمی باشد:

ز احسان تا که پرسیدم ز بیداد که می نالی ؟

کشید از سینه آهی کز دل بیمار می نالم

خوشا برحال دوست عزیزم جناب اکابری که در چنین عالمی سیر می فرمایند

و مستفیض نور جمال حق شده اند. قصد این بود که گوشه ای از عالم شعر

را بگشاییم تا ارزش احساس بر همه معلوم گردد.

ضمن آرزوی موفقیت ، امیدوارم در آینده شعرهای تازه ای از این بزرگوار با

تشبیهات و مضمونهایی جالب و نوین بنوشیم و لذت ببریم.

خادم اهل قلم

ابوالفضل عظیمی بیلوردی (دادا)

بخش نقد ادبی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو