قاسم پیرنظر
نرگس
هرطرف مینگرم روی توپیدا نرگس
پابه هر جا بنهم عطر تو آنجا نرگس
گر چه پائــیز منم و تو بهاری هـنوز
چه کنم دردلم ازعشق تو غوغا نرگس
خیره برچشم تو ماندم تبت افـتاده بجان
دلم آویزه مـویــت شده ، شـــیدا نرگس
مُطمئناً تو همانی که همه منتظرند
من و من های جهان محو تماشا نرگس
کالبد را همه دســـــتور تسجُسّس دادم
گفتـنم موج مـنم ، عشق تو دریا نرگس
کـــوه بودم همه تن بســتر آئین غرور
خاک پایت شده ام غــرق تمـنّا نرگس
نیمه شب با دلم از ماه ترا پرسیدم
او زبان آمد و گفت عـضو پریها نرگس
تا سحر عشق تو شد شمع ومن پروانه
دورتو گشـتم وگـفــتم گل رویـا نرگس
منکه دلـداده سلیمم و تو هسـتی دمساز
دل ودینم همه تو ، فاتــح دلـــــها نرگس
پیرنظر “سلیم”
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران