آه ، ای ناشناس ناهمرنگ بازگو ، خفته در نگاه تو چیست ؟ چیست این اشتیاق سرکش و گنگ در پس دیده ی سیاه تو چیست ؟ چیست این ؟ شعله یی ست گرمی بخش چیست این ؟…
آه ، ای ناشناس ناهمرنگ بازگو ، خفته در نگاه تو چیست ؟ چیست این اشتیاق سرکش و گنگ در پس دیده ی سیاه تو چیست ؟ چیست این ؟ شعله یی ست گرمی بخش چیست این ؟ آتشی ست جان افروز چیست این ، اختری ست عالمتاب چیست این ؟ اخگری ست محنت سوز بر لبان درشت وحشی ی تو گرچه نقشی ز خنده پیدا نیست لیک در دیده ی تو لبخندی ست که چو او ، هیچ خنده زیبا نیست شوق دارد ، چو خواهش عاشق از لب یار شوخ دلبندش شور دارد ، چو بوسه ی مادر به رخ نازدانه فرزندش آه ، ای ناشناس ناهمرنگ نگهی سخت آشنا داری دل ما با هم است پیوسته گرچه منزل زما جدا داری آه ، ای ناشناس ! می دانم که زبان مرا نمی دانی لیک چون من که خواندم از نگهت از رخم نقش مهر می خوانی
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج