فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 خرداد 1403

مژگان به هم بزن كه بپاشی جهان من / حسین منزوی

مژگان به هم بزن كه بپاشی جهان من 

مژگان به هم بزن كه بپاشی جهان من 
 كوبی زمین من به سر آسمان من 
 درمان نخواستم ز تو من درد خواستم 
 یك درد ماندگار! بلیت به جان من 
می سوزم از تبی كه دماسنج عشق را 
 از هرم خود گداخته زیر زبان من 
 تشخیص درد من به دل خود حواله كن 
 آه ای طبیب درد فروش جوان من 
 نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را 
 تا خون بدل به باده شود در رگان من 
 گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است 
 كاین شهر از تو می شنود داستان من 
 خاكستری است شهر من آری و من در آن 
 آن مجمری كه آتش زرتشت از آن من 
 زین پیش اگر كه نصف جهان بود بعد از این 
 با تو شود تمام جهان اصفهان من

حسین منزوی

غزل

پایگاه خبری شاعر

www.shaer.ir