فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 12 اردیبهشت 1403

مریم یارقلی

مریم یارقلی
مریم یارقلی

مریم یارقلی

 مریم یارقلی متولد 30 خرداد  سال 1372 در شهر رشت به دنیا آمدم مادرم فرهنگی بودن و از کودکی علاقه خاصی به شعر و شاعری داشتم یکی از آرزوهای کودکی بنده این بودکه وقتی بزرگ شدم شاعر بشم 9سال بیشتر نداشتم که به دلایلی مجبور شدم بدون پدرومادرم در خانه دایی خودم زندگی کنم و با دختر داییم یک دفتر شعر خریدیم و شعرهایی که دراون زمان به ذهنمان می آمد را دردفتر یادداشت میکردیم اول راهنمایی بودم که در مدرسه ما یکسری از بچه ها سرود خوانی داشتن و من اولین شعری که در ذهنم بدون هیچ تلاشی به وجود آمدو درباره وطن بود روی کاغذ نوشتم اول دبیرستان بعضی ازشعرهای خودم رو به خاتم الانبیا رشت فرستادم که فراخوان کرده بودند اگر کسی شعری داردبرای ما بفرستند فرستادم و شعرهایم را پذیرفتند اما زیاد انجمن رو درآن زمان جدی نگرفتم و در هنرستان رشته کامپیوتر رو ادامه دادم و کارشناسی مهندسی نرم افزار دارم در سال 1394 دوباره به انجمن خاتم الانبیا پیوستم و تحت نظر و راهنمایی اساتیدبزرگواری همچون حسین اصدق پور ، آرش پورعلیزاده و شایان سیرتی و …شعر و شاعری رو به شیوه درست فراگرفتم . البته شایان ذکر هستش که بنده خودم رو محدود به یک قالب خاص نمیکنم و شعرهای من غزل ، سپید ، رباعی و ترانه هستند.
1
پروانه ای عاشقم
بال هایم را می سوزانی
 بازهم
دورت میچرخم

#مریم یارقلی
2
داغونم از این زندگی زندون تردیدم
تو بی تفاوت بودی و هرگز نرنجیدم
تو قصه ی بارانی شب های پرسوزی
وقتی که از هر خاطره افسوس می چیدم
وقتی تو مث سایه ای از من گذر کردی
من ماجرای عشق فردامونو می دیدم
برگرد تااین قلب من درگیر تشویشه
من هم تصور میکنم حرفاتو نشنیدم
دراین هیاهوی غرورت غرق امیدم
برگرد ، به پاس بودنت جونم رو بخشیدم

# مریم یارقلی

3
غروب شلمچه ، هویزه کجاس؟
کجاس اون پدرکه دلم پیششه
فرشته شده رفته تو آسمون
که آزادی ما جهانی بشه؟

وطن یعنی بابا ، پلاک ، استخون
شاید پای زخمی و میدون مین
شاید چشماشو جاگذاشته هنوز
پدر باسکوتی برای زمین

کجاس اون کسی که تو دنیا بازم
بشه توی آغوش اون جون گرفت
یه قنداقی از استخون پدر
چش شهرما بغض و بارون گرفت

یه چندسالی از ماجرا میگذره
منو غصه هامو لباس عروس
بیا جای خالیت و پرکن پدر
بیا دختر بی پنات و ببوس

#مریم یارقلی

4
یلدا که می آید دلم یک صبر میخواهد
وقتی که یک لشکر سیاهی روبرو دارم

من دختری از جنس باران های این شهرم
هر لحظه با عکس تو و غم گفتگو دارم

بر روی میز فصل هایم درد میبافم
کابوسی از پاییز ممتد پیش رو دارم

گاهی هوای قلب من برفیست میدانی
در سینه ام عشقی مثال بچه قو دارم

دنیا همیشه بر روال تو نمیچرخد
من هم خداوند کریمی مثل او دارم

# مریم یارقلی