فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 اردیبهشت 1403

محمد عبدالهی مهرآیین

تصویر تست
تصویر تست

محمد عبدالهی مهرآیین

 

 

نام:

 محمد

نام خانواگی:

 عبدالهی مهرآیین

تاریخ تولد:

 1/11/1329

استان محل سکونت:

گیلان

شهرستان/منطقه محل سکونت:

رودبار

آدرس وب سایت/ وبلاگ شاعر:

mehraeen624.blogfa.com

زندگینامه

-A محل کارهای قبلی
1-نیروگاه شهریار  5سال 2- نیروگاه لوشان 14.5 سال  3- نیروگاه شهید رجایی قزوین 2 سال و اندی
2- انتقال به آب و فاضلاب گیلان سال 1372 و باز نشست در 15 فروردین سال 1382

-Bهمکاری بانشریه شکوفه های زیتون ونگاشتن مقاله های اجتماعی توام با شعر

c- شرکت در انجمنهای شعر در رودبار و رشت و انزلی

D- مدرک تحصیلی : فوق دیپلم شیمی گرایش تصفیه آب ؛ تخصص: آزمایشگاه شیمی و سوخت و روغن

 

 

 

 

اشعار:

 

بر با خِرَدان غبطه بورزیم که آنان

دشمن نشناسند همه خلق جهان را
ازمنظرشان جهل بُوَد دشمن انسان
زیرا به تباهی کَشَد این کَون ومکان را

***
کاسه خونی دربدن دارم ز  مام  میهنم
کان امانت هست درهر رشته از جان وتنم
پیشکش خواهم نمودن هرزمان کاو خواهدش
تا رها سازم ازین بار امانت گردنم 

 1

عابری زمزمه میکرد چنان خواهد شد 
بعد ازین جنس دگر باره گران خواهد شد 
قیمت نان  لواشی که شده چون کاغذ 
بعد ازین نیز گرانتر زگران خواهد شد 
یا همین شیر که افزوده نشد قیمت او 
گر که آبش شود افزون همان  خواهد شد 
ترسم ا َر قیمت درمان برود بالا تر
برخی ازما سوی دوران کهن  خواهد شد
بشود مشتری دعانویسان یکسر 
پی جادوگر وجن گیر روان خواهد شد  
به هراندازه شود قیمت درمان افزون 
مشتری بهر دعا  نیز کلان خواهد شد 
میشود گفت که این جادو وهم جن گیری 
بهر رندان سبب روزی ونان خواهد شد
نی عوارض بدهد شخص  نه از دارایی 
مالیاتی متصور نه بر آن خواهد شد 
نه نیازی به دکان است نه سرقفلی ! چون  
کار درمنزل خود یا دگران خواهد شد 
نرخ ارزاق چوهردم برود بالاتر 
نرخ گوساله وهم مرغ گران خواهد شد 
هرخروسی بکند فیس وافاده  زیرا 
تخم ناموس وی البته گران خواهد شد 
قیمت او و  زنش هی برود بالاتر 
چشم مردم زگرانی نگران خواهد شد 
باسن خویش گذارد به  رف  بالاتر 
چون دگر جوجه او نیز گران خواهد شد 
میخورندش بعزا وبعروسی دائم  
زین سبب قیمتش همواره گران خواهد شد 
دختران نیز درین معرکه بازار کنند 
مهر خود سکه ازینرو که گران خواهد شد 
زوج بی تجربتش فکر نکرده اصلا  
گر شود مهریه  اجراء  چسان خواهد شد !!؟؟
نی تواند خود وفرزند وشاید نوّه 
قسط این مهریه دادن  *  سبب آن خواهد شد –
که جوانان نکنند میل به همسر گیری 
چون کند فکر به مهرش نگران خواهد شد 
به که اوهم  زن چینی بستاند زیرا 
بُوَد ارزان _ بشتابید گران خواهد شد 
(مهر) همواره ببیند همه  ارزانی ها 
ترسد ازخواب پَرَد چون نگران خواهدشد

 

2

 

زندگی بی مهررا آغازکردن مشکل است 
چون بدون بال وپر پروازکردن مشکل است 
گر بجای بال وپر باشد هواپیما وجت 
چون نباشی اهل فن پروازکردن مشکل است 
آدم جاهل که اوطالب نباشد برعلوم 
این چنین موجود را تعلیم دادن مشکل است 
بس فراوان پاچه خوربینی تو دردوران ما 
با چنین آدم نماها کارکردن مشکل است 
بهر افراد نکو سیرت و هم نیکوخصال 
چون ببیند این قضایا هضم کردن مشکل است 
کاسه لیسان جمله گویندی مجیز این وآن 
کارشان باشد همین وکارکردن مشکل است
آدم خوابیده را بیدارکردن سهل و ”  لیک 
آنکه اوخودرا بخواب اندر زده ” آن  مشکل است 
آنکه او حق یتیمان وفقیران میخورد 
خوردن نان حلال ازبهر ایشان مشکل است 
سالکان راه حق پویند راه زندگی 
فهم آن برسالکان راه شیطان مشکل است 
آنکه درعمرش بخورده خون مردم جملگی 
انتظار خدمت وایثار  زیشان مشکل است 
کودک معصوم کو ازگشنگی رفته بخواب 
انتظار ازاو که خورده حق ایشان مشکل است 
آنکه با صد ها تقلب حق مردم میخورد 
پاک وانسان بودن او درگمانان  مشکل است 
آنکه از حق وحقیقت دائما دم میزند 
انتظار پانهادن برهمانان  مشکل است 
گر که ازحق وحقیقت دم زدی  ای باخرد 
درعمل باید بکوشی  باورآن مشکل است 
زورگویان جهانی جمله سفله پرورند 
زیر بار زور رفتن برشجاعان مشکل است 
توغلام وبنده انسان مشو ای باخرد 
بندگی جز برخدای پاک  یزدان مشکل است 
من عقیده دارم حتی تو غلام او مشو!!!
چون غلام وبرده گشتی اعتلایان  مشکل است 
بنده وبرده ندارد اختیاری ازخودش 
زین سبب گویم عروج این عزیزان مشکل است 
چونکه ما ازبرده داری خود گریزان بوده ایم 
انتظار برده داری  هم  زیزدان مشکل است 
بین انسانها رقابت بر رسیدن برخداست 
آنکه اوتسلیم شد  ” ماندن به میدان  مشکل است 
حیف (مهرآیین ) درآغاز راه است ناتوان 
نی شده تسلیم لیکن ” روزگاران  مشکل است 
بنده  الله نباشم برخلاف اسم خود 
من خداجویم ولیکن وصل برآن مشکل است

 

3

 

گویندخری بُرد شکایت به سلیمان 
زان آدمیان خوانده ورا احمق ونادان 
گفتا که مگر من چه زیانی برساندم 
برزندگی ومنفعت وسود یک انسان 
گرلقمه کاهی وکمی جو بدهندم 
بارش ببرم یا که سواری دهم آسان 
انجام دهم جمله آن شرح وظایف 
گردیده مقرربمیان خر وانسان 
گرازبشری سربزند فعل حماقت 
نسبت بدهند برمن وگویند خراست آن 
من کی بکنم آن عمل زشت بعمرم 
روحم نشده باخبراز اینهمه خذلان 
برخی زعملها عَرَق شرم ببخشند 
برصورت وپیشانی ما جمله الاغان
من ضامن نادانی این عده نباشم 
هرگزنکشم بارحماقت ز یک انسان 
ما جمله خران عهد بکردیم به تاکید
سُم هم بزدیم پای همان برگه پیمان 
تحویل نگیریم دگر بارحماقت 
ازصاحب خود یا زدگر مردم نادان 
ای (مهر) شنیدی توسخنهای خران را 
آگاه بشو تا  نکشی  منت  آنان