فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 15 اردیبهشت 1403

محسن اعلا

محسن اعلادر هفدهم اسفندماه سال 1344درشهر نور بدنیا آمدم. تحصیلات مقدماتی را درهمین شهر به پایان برد آن گاه به دانشگاه راه یافت. بعد وارد آموزش و پرورش شد سال های آغازین دبیری خودرا در استان بوشهر ( منطقه شبانکاره ) به سر برد سپس از آن جا به نور مازندران منتقل شد وی از سال 68-67 کارفرهنگی خود را در سرلوحه زندگی خود قرار داده است البته به طور دست و پا شکسته و جسته و گریخته مطالبی می نوشتم . آن سال ها نوشته های من بیشتر شعرهایی در زمینه ی کودکان و نوجوانان بود

تو صبح خرم باغ بهشتی

بهشت دلکش اردیبهشتی

به روی صفحه ی دل های عاشق

تو سرو قامت خود را نوشتی

* گل

* گل آمد تا بروید در دلم ، گل
شود با گام گل ها حاصلم گل
طنین نغمه ای پیچید در من
تجلی کرد تا در محفلم ، گل.

********************

* برق بوسابوس
نگاه روشنت فانوس من شد

شدم ماهی و اقیانوس من شد

خیالت در دل تاریکم ای دوست !

چراغ برق بوسا بوس من شد.
*********************

*شراب مستحب

دلم ، از عشق دیشب لب به لب بود

چه شیرین و گوارا چون رطب بود!

سرم مست و لبم مست و دلم مست

برای من ،شرابت مستحب بود.

آهوی چالاک

تو ای زیبا ترین آهوی چالاک!

که با عشقت دلم از غیر، شد پاک

پرم از بوی شب بوی خیالت

به یادت لحظه هایم شد غزلناک.

* عشق بهتر

چرا گرم از کبوتر نیست دل ها؟

چو شبنم ، تازه و تر نیست دل ها

مگر قهرند با پروانه ، با گل

که جای عشق بهتر نیست دل ها؟

*مستحب

دلم از عشق ، دیشب لب به لب بود

و شیرین و گوارا چون رطب بود

لبم مست و دلم مست و سرم مست

برای من شرابت مستحب بود.

************
* بال و پر

میان دشتی از گل ها ، سراست او
غزلگل های خوب دیگر است او
دلم بی او ندارد میل پر واز
برای کفترم ، بال و پر است او محسن اعلا

آرزوی فردا
مثل خورشیدِ آسمان هرروز
بر لب خود بکار ،لبخندی
گرمیِ لحظه های من از توست
پس به رویم چرا نمی خندی؟
****
با نسیمِ ملایمِ عشقت
شاخه هایم شکوفه می بندند
در دلم غنچه های رنگارنگ
با نگاهت دوباره می خندند
****
بوی خوبِ بنفشه می پیچد
با تو در صحنِ باغِ احساسم
در کنار تو می شود زیبا
صورتِ شمعدانی و یاسم
****
با تو بر گل ترانه می خواند
سینه سرخِ قشنگ صحرایی
رونقِ باغِ من فقط با توست
بهترین آرزوی فردایی.

* صدای زندگی
هرچند نشست فصل سرما
بر بستر سرد جنگل ما
اما به خدا قسم شنیدم
در برف ،صدای زندگی را
****
در چشم قشنگ زندگی بود
از فصل گل و جوانه ، صد راز
می خواند به روی شاخه ، آواز
می کرد چه شادمانه پرواز !
****
جاپای لطیف زندگی را
بر فرش سفید برف دیدم
با دیدن او دراین زمستان
انگار جوانه زد امیدم
****
در فصل تگرگ و برف و سرما
دیدم که بهار آمد از راه
جاری شده بود در طبیعت
یک فصل شکوهمند و دلخواه.
* آدم برفی

یک شب سرد زمستانیست
ماه با آن صورت شفاف
در میان آسمان صاف می خندد.
مرغ حق در شاخه های بید می خواند.
من به آدم برفی خود چشم می دوزم.
در حیاط خانه، او پیداست.
آه! آدم برفی ام تنهاست.
ناگهان یک سگ،
یک سگ زیبا می آید بوکشان پیشش
بعد از آن آرام می خوابد کنار او.
دیگر آدم برفی ام در برف تنها نیست
لحظه هایم بی تو زیبا نیست
یک شب سرد زمستانیست
با تو زیر آسمان شب،
کوچه ی مهتابی این دل ، چراغانیست.

* نگاهم پُر از کُهنگی هاست
نگاه تو تازه
نگاهت بهاریست
نگاه تو در جنگل و بیشه جاریست.
نگاه تو خُرّم
نگاه تو زیباست
نگاه تو مانند باغِ شکوفاست.
من از بوی نابِ نگاه تو مستم.
نگاه خودم را شکستم
نگاهم پُر از کُهنگی هاست
نمی خواهم این کهنگی را
به من تازگی را بیاموز. از محسن اعلا، نور
*بازی با حباب
آرامشی دارم من امروز
با موج شورانگیز دریا
باماهیان ، همصحبتم من
با ماهیان لیز دریا
****
ای ماهیان ! درکشور آب
آزاد می گردید و شادید
شاداب مثل صبح ییلاق
دل را به غم ، هرگز ندادید
****
درعمق دریای پراز موج
سرگرم بازی با حبابید
انگار مثل من شما هم
دلبسته ی آهنگ آبید
****
ای ماهیان! آرامشم را
امروز مدیون شمایم
خوشحالم ازاینکه دراین روز
ازغصه و غم ها رهایم .

.