فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 اردیبهشت 1403

مثنوی عشق

سمانه تیموریان (آسمان)

نازنینا چشم خود را بسته ام
از هرآنچه غیر تو بگسسته ام

در رهت قلب و دلم عریان کنم
مثل طوفان در برت طغیان کنم

در رهت جام و سبو بشکسته ام
از همه دنیا بدان دست شسته ام

پای در بند و لا جان مانده ام
از عزیزم دور و سخت وامانده ام

در فراقش شب به شب من مرده ام
خون دل را تک به تک بشمرده ام

بر درم گاهی بزم شعری بخوان
با دلم حرفی بزن گاهی بمان

مثنوی ها وقف چشمت میکنم
با نگاهت بی دلیل مست میکنم

در برم بنشسته ای لیلای من
آتش این جان پرسودای من

شعله برکش خرمنم را نیست کن
بعد آن خاکسترم را نیست کن

باده نوشیدم بدان مست از توام
کافرم عشق نهان…. مست از توام

سنگ غلتان نگاهت گشته ام
موج طوفان نگاهت گشته ام

در به در آواره کویت شدم
عاشق شیدایی رویت شدم

تا تو را دیدم دلم از دست رفت
یا خدا …. حتی نمازم هم شکست

سجده بر روی چو ماهت کرده ام
این دلم را وقف راهت کرده ام

شک ندارم قبله گاهم روی توست
این همه مستی فقط از کوی توست

یک قدح ده هان مرا آوار کن
آنچه با مجنون مرا آن کار کن

آسمانم را کمی بالا ببر
این من سرگشته را حالا ببر

خون دل از زخم دوری خورده ام
آدمم …. هستم …… ولی من مرده ام

روزهایم رافقط شب کرده ام
هر شبم را مثل ماه تب کرده ام

آمد و راهی به بالا باز کرد
سوی او آهنگ راهم ساز کرد

این دل بشکسته را یا حق بگیر
تو فقط یارب بگو این دم بمیر

در فراقت مثل بغض دق کرده ام
آسمانت را بکشتم شمع عاشق کرده ام

دیگر از بیراهه رفتن خسته ام
دل ز هرچه غیر تو بگسسته ام

بخش مثنوی | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران