فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 اردیبهشت 1403

عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران

عــشــق آتــشــم در جــان زد و جــانـان ازان دیـگــرانمـا را جـگـر بــریـان شـد و او مـیـهـمـان دیـگـرانای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن ت…

عــشــق آتــشــم در جــان زد و جــانـان ازان دیـگــرانمـا را جـگـر بــریـان شـد و او مـیـهـمـان دیـگـران
ای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن توبـیهـوده افـغـان مـی کـنـی در بـوسـتـان دیگـران
گــه نـقــد جــان لــب را دهـم، گــه مــایـه دل دیـده رامـن بـوالـفـضـولـی می کـنم، کـالـا از آن دیگـران
جـویم ز پـیران بـی غـمی، لیکـن چـنین بـخـتـم کـجـا؟بـا مـن جـوان مـردی کـنـد بـخـت جـوان دیـگـران
گر کشـتـنی شـد بـیدلی، تـا کی ز خـلقـم سـرزنش؟بـاری بـه تـیغ خویش کش، چند از زبـان دیگران؟
بـــگــذار مــیــرم بـــر درت، مــنــمــای خـــوبـــان دگــرمـفـرسـت خـاک کـوی خـود بـر آسـتـان دیـگـران
بـر دیگـران مـی بـندی ام، ای چـشـمـه حـیوان، بـکـنچـون خـود بـشستـی از دلم نام و نشان دیگران
گـویـم کـه مـردم از غـمـت، گـویی کـه نـتـوان این قـدرسهل است آخر، جان من، مردن به جان دیگران
تـو سـود کـردی بــنـده را، مـن جـان زیـان دادم بــه تـومـپـسـنـد بـهـر سـود خـود چـنـدین زیان دیگـران
تـو می خـوری، من درد و غم، یعـنی روا بـاشـد چـنینشربـت تـو آشـامی و تـب در اسـتـخـوان دیگران
خـسـرو بـه تـار مـوی تـو جـان مـی دهـد دیگـر جـهـانگـر چـه عـلی الرغـم منی جـان و جـهان دیگران

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج