فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 16 اردیبهشت 1403

شهر گمنامان

پرستش مددی

بعد یک عمری غزل از من کبوتر ساخته
شعر از احساس من یک کوه باور ساخته

غم مرا لنگر به لنگر روی ساحل می کشد
اقیانوس از دلم قوی شناور ساخته

گل اگر در باغ لبهای شما وا شد نخند
موج موهای شما تصویر قمصر ساخته

پایگاه عشق ما باید ، نباید داشته
آسمان از اشک ما باران خودسر ساخته

هی غزل می خوانمت هی ساده تر قد میکشی
کوزه گر از خاک تو از کوزه بهتر ساخته

من همان موجم که عمری بادبان از خشم باد
در غزل از بغض من یک عمر سنگر ساخته

شهر گمنامان مرا هر شب ” پرستش ” کرده اند
عشق در احساس من تندیس مادر ساخته

پرستش مددی

۱۳۹۵.۰۶.۱۸

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران