فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 30 اردیبهشت 1403

شماره ٩: ای آنک اندر باغ جان آلاجقی برساختی

ای آنـک انـدر بــاغ جــان آلـاجــقـی بــرسـاخــتــیآتـش زدی در جـسم و جـان روح مصور ساختـیپـای درخـتـان بـسـتـه بـد تـو بـرگـشـادی پـایشـانصحن گلستان

ای آنـک انـدر بــاغ جــان آلـاجــقـی بــرسـاخــتــیآتـش زدی در جـسم و جـان روح مصور ساختـی
پـای درخـتـان بـسـتـه بـد تـو بـرگـشـادی پـایشـانصحن گلستان خاک بد فرشش ز گوهر ساختی
مـرغ مـعــمــاگــوی را رســم ســخــن آمـوخــتــیبــاز دل پـژمـرده را صـد بـال و صـد پـر سـاخـتـی
ای عمر بـی مرگی ز تـو وی بـرگ بـی بـرگی ز تـوالـحـق خـدنگ مـرگ را پـاینـده اسـپـر سـاخـتـی
عاشق در این ره چون قلم کژمژ همی رفتش قدمبـر دفـتـر جـان بـهر او پـاکیزه مسـطـر سـاخـتـی
حـیـوان و گـاوی را اگـر مـردم کـنـی نـبــود عـجــبسرگین گاوی را چـو تـو در بـحـر عنبـر سـاخـتـی
آن کـو جـهـان گـیری کـنـد چـون آفـتـاب از بـهـر تـواو را هم از اجـزای او صد تـیغ و لشکر سـاخـتـی
در پـیش آدم گـر مـلـک سـجـده کـند نـبـود عـجـبکز بـهر خـاکی چـرخ را سـقـا و چـاکـر سـاخـتـی
از اخـتــران در سـنـگ و گـل تأثــیـرهـا درریـخـتــیوز راه دل تــا آسـمـان مـعـراج مـعـبــر سـاخـتـی
در خــاک تــیـره خــارشـی انـداخــتــی از بــهـر زهیک خـاک را کردی پـدر یک خـاک مادر سـاخـتـی
از گــور در جــنــت اگــر درهــا گــشــایــی قــادریدر گور تـن از پـنج حـس بـشکافتـی در ساختـی
در آتـش خـشـم پــدر صـد آب رحـمـت مـی نـهـیو انـدر دل آب مـنـی صــد گـونـه آذر ســاخــتــی
از بــلـغـم و صـفـرای مـا وز خــون و از ســودای مـازین چـار خـرقـه روح را ای شـاه چـادر سـاخـتـی
روزی بـیاید کاین سخـن خـصمی کند بـا مسـتـمعکآب حـیاتـم خواندمت تـو خویشتـن کر ساختـی
ای شـمـس تـبـریزی بـگـو شـرح معـانی مو بـه مودستش بـده پایش بده چون صورت سر ساختی

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج