فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 اردیبهشت 1403

شماره ٧: جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را

جـاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز رازنگیان سجـده بـرند آن زلف جـان آویز راتـوبـه و پـرهیز کـردم ننـگـرم زین بـیش مـنزلـف جـان آویز را یا چـشـم رنگ آمـ…

جـاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز رازنگیان سجـده بـرند آن زلف جـان آویز را
تـوبـه و پـرهیز کـردم ننـگـرم زین بـیش مـنزلـف جـان آویز را یا چـشـم رنگ آمـیز را
گر لب شـیرین آن بـت بـر لب شیرین بـدیجان مانی سجده کردی صورت پـرویز را
با چنان زلف و چنان چشم دلاویز ای عجبجای کی ماند درین دل توبـه و پـرهیز را
جـان مـا مـی را و قـالـب خـاک را و دل تــراوین سـر طـنـاز پـر وسـواس تـیغ تـیـز را
شــربــت وصــل تــو مـانـد نـوبــهـار تــازه راضـربـت هجـر تـو مـانـد ذوالـفـقـار تـیز را
گـر شـب وصـلـت نمـاید مر شـب معـراج رانیک مـانـد روز هجـرت روز رسـتـاخـیز را
اهل دعـوی را مـسـلـم بـاد جـنـات الـنعـیمرطل می باید دمادم مست بیگه خیز را
آتـش عـشـق سـنایی تـیز کـن ای سـاقـیادر دهـیـدش آب انـگـور نـشـاط انـگـیز را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج