فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 15 اردیبهشت 1403

شماره ٦: پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

پـیش ما رسم شکسـتـن نبـود عهد وفا راالـله الـله تـو فـراموش مکـن صـحـبـت ما راقـیـمـت عـشـق نـدانـد قـدم صـدق نـداردسست عهدی که تـحـمل نکند بـار جـفا …

پـیش ما رسم شکسـتـن نبـود عهد وفا راالـله الـله تـو فـراموش مکـن صـحـبـت ما را
قـیـمـت عـشـق نـدانـد قـدم صـدق نـداردسست عهدی که تـحـمل نکند بـار جـفا را
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهیدوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
گر سرم می رود از عهد تـو سر بـازنپـیچمتا بـگویند پـس از من که بـه سر بـرد وفا را
خنک آن درد که یارم بـه عیادت به سر آیددردمـنـدان بـه چـنـین درد نـخـواهنـد دوا را
بـاور از مـات نـبـاشـد تـو در آیینه نگـه کـنتـا بـدانی کـه چـه بـودسـت گرفـتـار بـلا را
از سـر زلف عروسـان چـمن دسـت بـداردبـه سر زلف تـو گر دسـت رسد بـاد صبـا را
سـر انگشـت تـحـیر بـگزد عـقل بـه دندانچـون تأمل کـند این صـورت انگـشـت نما را
آرزو می کندم شـمع صفت پـیش وجـودتکه سـراپـای بـسـوزند من بـی سـر و پـا را
چـشم کوتـه نظران بـر ورق صورت خوبـانخـط همی بـیند و عـارف قـلم صـنع خـدا را
همـه را دیده بـه رویت نگـرانسـت ولـیکـنخـودپـرسـتـان ز حـقیقت نشناسـند هوا را
مـهربـانی ز مـن آمـوز و گـرم عـمـر نمـانـدبـه سـر تـربـت سـعـدی بـطـلب مهرگـیا را
هیچ هشـیار ملـامت نکـند مسـتـی مـا راقـل لصـاح تـرک الناس من الوجـد سـکاری

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج