فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 اردیبهشت 1403

شماره ٥: باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را

بــاز تــابــی در ده آن زلـفـیـن عــالـم ســوز رابــاز آبـی بــر زن آن روی جـهـان افـروز رابـاز بـر عشـاق صوفی طبـع صافی جـان گمارآن دو صف جادوی شوخ د…

بــاز تــابــی در ده آن زلـفـیـن عــالـم ســوز رابــاز آبـی بــر زن آن روی جـهـان افـروز را
بـاز بـر عشـاق صوفی طبـع صافی جـان گمارآن دو صف جادوی شوخ دلبـر جان دوز را
بــاز بــیـرون تــاز در مـیـدان عـقـل و عــافـیـتآن سیه پـوشان کفر انگیز ایمان سـوز را
سر برآوردند مشتی گوشه گشته چون کمانبــاز در کــار آر نـوک نــاوک کــیـن تــوز را
روزها چـون عـمر بـد خـواه تـو کوتـاهی گرفتپـاره ای از زلف کم کن مایه ای ده روز را
آیـنـه بــر گـیـر و بــنـگـر گـر تــمـاشــا بــایـدتدر مـیان روی نـرگـس بـوسـتـان افـروز را
لـب ز هـم بـردار یک دم تـا هـم انـدر تـیـر مـاهآسمان در پیشت اندر جل کشد نوروز را
نوگرفتـان را بـبـوسـی بـسـتـه گردان بـهر آنکدانـه دادن شـرط بـاشـد مـرغ نـو آمـوز را
بـر شکن دام سـنایی ز آن دو تـا بـادام از آنکدام را بـادام تـو چون سنگ بـاشد گوز را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج