فصل بـهاران شد بـبـین بـستان پـر از حور و پریگـویی سـلیمان بـر سـپـه عـرضـه نمود انگـشـتـریرومـی رخــان مـاه وش زایـیـده از خـاک حــبــشچـون تـو مسـلم…
فصل بـهاران شد بـبـین بـستان پـر از حور و پری | گـویی سـلیمان بـر سـپـه عـرضـه نمود انگـشـتـری |
رومـی رخــان مـاه وش زایـیـده از خـاک حــبــش | چـون تـو مسـلمانان خـوش بـیرون شـده از کـافـری |
گـلـزار بــیـن گـلـزار بــیـن در آب نـقـش یـار بـیـن | و آن نرگـس خـمـار بـین و آن غـنـچـه های احـمـری |
گلبـرگ ها بـر همدگر افتاده بـین چون سیم و زر | آویــزهــا و حــلــقــه هــا بـــی دســتــگــاه زرگــری |
در جـان بـلبـل گل نگـر وز گل بـه عـقـل کـل نگـر | وز رنـگ در بــی رنـگ پــر تــا بــوک آن جــا ره بــری |
گل عقل غارت می کند نسـرین اشارت می کند | کـاینک پـس پـرده اسـت آن کو می کـند صـورتـگری |
ای صــلـح داده جــنـگ را وی آب داده ســنـگ را | چــون ایـن گــل بــدرنــگ را در رنـگ هـا مــی آوری |
گـر شـاخـه هـا دارد تــری ور سـرو دارد سـروری | ور گـل کـند صـد دلبـری ای جـان تـو چـیزی دیگـری |
چه جای باغ و راغ و گل چه جای نقل و جام مل | چه جای روح و عقل کل کز جان جان هم خوشتری |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج