جـان بـه جـانان کی رسد جـانان کجـا و جـان کجـاذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجادسـت مـا گـیـرد مـگـر در راه عـشـقـت جـذبـه ایورنـه پــای مـا کـ…
جـان بـه جـانان کی رسد جـانان کجـا و جـان کجـا | ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا |
دسـت مـا گـیـرد مـگـر در راه عـشـقـت جـذبـه ای | ورنـه پــای مـا کـجـا ویـن راه بــی پـایـان کـجـا |
تـرک جـان گـفـتـم نـهـادم پــا بــه صـحـرای طـلـب | تــا در آن وادی مـرا از تــن بــرآیـد جــان کـجــا |
جــســم غـم فـرسـود مـن چــون آورد تــاب فـراق | ایـن تــن لـاغـر کـجــا بــار غـم هـجــران کـجــا |
در لـــب یــار اســـت آب زنــدگـــی در حـــیــرتـــم | خضر می رفت از پـی سرچـشمه حـیوان کجـا |
چون جرس با ناله عمری شد که ره طی می کند | تـا رسـد هاتـف بـه گـرد مـحـمـل جـانـان کـجـا |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج