فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 اردیبهشت 1403

شماره ٢: ز زلفت زنده می دارد صبا انفاس عیسی را

ز زلـفـت زنـده مـی دارد صـبـا انـفـاس عـیـسـی راز رویت می کند روشـن خـیالت چـشـم موسـی راسحرگه عزم بـستـان کن صبـوحی در گلستان کنبـه بـلبـل می بـرد از…

ز زلـفـت زنـده مـی دارد صـبـا انـفـاس عـیـسـی راز رویت می کند روشـن خـیالت چـشـم موسـی را
سحرگه عزم بـستـان کن صبـوحی در گلستان کنبـه بـلبـل می بـرد از گل صـبـا صد گونه بـشـری را
کسی بـا شوق روحـانی نخـواهد ذوق جـسـمانیبــرای گـلـبــن وصـلـش رهـا کـن مـن و سـلـوی را
گــر از پــرده بــرون آیــی و مــا را روی بــنــمــایــیبــســوزی خــرقـه دعـوی بــیـابــی نـور مـعـنـی را
دل از ما می کند دعـوی سـر زلفت بـه صـد معـنیچو دل ها در شکن دارد چه محتاج است دعوی را
به یک دم زهد سی ساله به یک دم باده بفروشماگــر در بـــاده انــدازد رخــت عــکــس تــجــلــی را
نــگــاریـنــی کــه مــن دارم اگــر بــرقــع بــرانــدازدنــمــایـد زیـنــت و رونــق نــگــارســتــان مــانـی را
دلــارامــی کــه مــن دانــم گــر از پــرده بــرون آیـدنـبـینـی جـز بـه مـیخـانـه ازین پـس اهل تـقـوی را
شـود در گـلـخــن دوزخ طـلـب کـاری چــو عـطـارتاگــر در روضــه بــنـمـایـی بــه مـا نـور تــجــلــی را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج