فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 13 اردیبهشت 1403

درس نهم استفاده از دو وزن در شعر

درس 9

استفاده از دو وزن یا بیشتر در یک شعر .

تمرین.

ابیات زیر را تقطیع هجایی نوع اختیار استفاده شده در آنها را معین کنید و سپس آنها را تقطیع به ارکان نمایید.

۱آرزو را و حسد را مده اندر دل جا گر همی خواهی تا خانه به ماران ندهی

آ ر ِ| زو را و حَ سَد را مَ د ِ هَن دَر دِل جا

ںںںںں ─ ─ ─ ─

گر هَ میخا هی تا خا ن ِ ب ِ ما را نَ دَ هی

ںںںںں

هجاهای ۵ و۶ مصراع اول کوتاه‌اند که در مقابل آنها یک هجای بلند آورده است هجاهای ۱۲ و ۱۳ مصرع دوم کوتاه‌اند که در مصراع اول به جای آنها یک هجای بلند آورده است یعنی دو بار از اختیار ادغام استفاده کرده است.

۲سخن حجت بپذیر و نگر تا به گزاف سخنش را به ستوران خراسان ندهی

سُ خَ ن ِ حج جَت بِپ ذی رُ ن ِ گَر تا ب ِ گَ زاف

ںںںںںں

سُ خَ نَش را ب ِ سُ تو را ن ِ خُ را سا نَ دَ هی

ںںںںںںںں

در مصراع اول در هجای سوم از بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه استفاده کرده و در هجای پنجم از اخیار ادغام استفاده کرده است

چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی سپاه نی ، ملکی نی، ضیاع نی، رمه نی

۴سخن شریفتر و بهتر است سوی حکیم ز هرچه هست در این رهگذار بی معنی

۵کیسه هنوز فربه است با تو از آن قوی دلم چاره چه خاقانی اگر کیسه رسد به لاغری

۶هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری؟

۷همه دیدار و هیج فایده نه راست چون سایه‌ سپیدارند

۸مردمان ای برادر از عامه نه به فعلند بل به دیدارند

۹ناگاه گلستانش پدید آرد گلها چون گشت بیابانش ز دیدار تو پنهان

۱۰تو چه گویی که اگر عقل نبودستی یک تن از مردم سالار

 

 

 

امکانات استثنایی بحر مضارع اخرب مکفوف در عروض نیمایی

مضارع اخرب مکفوف که چهارمین بحر از سلسله یا دایره ی سوم عروض سنتی فارسی است از جمله ی اوزان فرعی دانسته شده و نظم هجاهای آن چنین است: [ںںںںںںںں] که هجاهای آن چهارتا، چهارتا، منظم شده آهنگ آن برابر است با مستفعلن مفاعلُ مستفعلن مفاعلُ که جزء اوزان متناوب است اما چون آخرین هجای مصراع ها کوتاه است (آخرین هجا باید بلند باشد) به همین جهت یا به جای دو هجای کوتاه یک هجای بلند می آورند که رکن آخر می شود مفاعلْ. که در این صورت آهنگ آن برابر می شود با: مستفعلن مفاعلُ مستفعلن مفاعلْ= مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلاتن . و به آن مضارع مکفوف اخرب گفته اند و بسیار کم کاربرد است. یا دو هجای کوتاه را حذف می کنند که فَعَـل می ماند و آهنگ آن برابر می شود با مستفعلن مقاعلُ مستفعلن فَعَـل = مفعولُ فاعلاتُ مفاعیل فاعلن. که مضارع اخرب مکفوف نامیده می شود. پس در عروض سنتی هر کدام از این صورت ها وزن مستقلی هستند و اسم هایشان هم تفاوتی دارد ، اما در عروض نیمایی آن ها هردو در چهارچوب یک وزن قرار می گیرند و استفاده می شوند .

طبق بررسی آقای دکتر وحیدیان کامیار مضارع اخرب مکفوف ( مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن = مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فعلْ ) دومین وزن پرکاربرد شعر فارسی است. البته پرکاربردترین وزن شعر فارسی (بحر مجتث مخبون) هم از همان دایره ی سوم استخراج می شود که مضارع اخرب هم از آن استخراج می شود و این دایره ی سوم از ابداعات عروض‌دانان ایرانی است و خواجه نصیر در معیارالاشعار آن را “مشتبهه ی مزاحفه” نامیده است.

وزن هایی که از این دایره استخراج شده اند بسیار خوش آهنگ و دلنشین هستند. و وضع قرار گرفتن هجاها و ارکان طوری است که کلمات متنوع و زیادی در این قالب ها جا می گیرند. از این جهت دست کم دو بحر از بحور آن بسیار پرکاربرد است علاوه بر این ها بحر منسرح مطوی هم که از اوزان خوش آهنگ فارسی است از همین دایره استخراج می شود.

اما مضارع اخرب مکفوف وزنی است که در آن تقریبا از تمام اختیارات شاعری می توان استفاده کرد. و چون این وزن در عروض نیمایی از طریق ارکان دوم و سوم گسترش می یابد و در حالت گسترده هم می تواند به صورتی چندباره از اختیارات شاعری استفاده کند، امکانات بی نظیری در اختیارات شاعران قرار می دهد. این امتیاز علاوه بر آن است که در خود این وزن به طور طبیعی کلمات بیشتری می توانند مورد استفاده قرار گیرند.

اگر هر رکن بحرهای عروضی را یک الگو در نظر بگیریم- مثلا فاعلاتن یا مستفعلن یا مفاعیلن هر کدام یک الگو باشند- ذهن براساس وضع و حال و امکانات آن ها واژه ها را انتخاب می کند .

حال اگر وزنی از تکرار یک رکن تشکیل شود مثلا؛ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن. فقط واژه هایی که به صورت ساده یا مرکب در این الگو ها جا می گیرند، می توانند در این وزن بیایند. به عنوان نمونه هیچ واژه ای که در اول یا میانه دو هجای کوتاه متوالی دارد نمی تواند دراین الگو ها جا بگیرد. (ابدیت . ضدعفونی ) اما اوزانی که از الگوهای متناوب تشکیل شوند مثل مستفعلن فعولن دارای امکانات بیشتری برای پذیرش واژه هاهستند چون دوالگوی واژه پذیری دارند و اوزانی که از الگوهای مختلف تشکیل شوند بازهم امکان بیشتری برای واژه پذیری دارند و یکی از این وزن ها باید گفت خوش آهنگ ترین آن ها همین وزن مضارع اخرب مکفوف است که الگو های واژه پذیری آن عبارت اند از: مفعولُ / فاعلاتُ / مفاعیلُ / فاعلن. که علاوه بر تنوع الگوهایش این امکان را فراهم می کند که به صورتی وسیع از اختیارات شاعری استفاده شود. از این نظر ( امکان استفاده از اختیارات شاعری) کمتر وزنی می تواند با آن رقابت کند. شاید تنها مجتث مخبون بتواند از این نظر با آن برابری کند. در واقع تنها اختیاری که این وزن استفاده نمی کند مربوط به وزن هایی است که با فَعَـلاتن شروع می شوند ، دراین وزن ها در رکن اول به جای فَعَـلاتن شاعر می تواند فاعلاتن بیاورد .

این امکانات وقتی در عروض نیمایی مورد استفاده قرار می گیرد با توجه به ویژگی های خود عروض نیمایی شاعر را با گشایشی ویژه مواجه می کند. اینک به مواردی می پردازیم که به آن ها امکانات استثنایی گفته ایم.

وزن پایه: مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن = مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فَعَـل

۱در عروض نیمایی شاعر می تواند مصراع هایش را هر قدر که ضرورت ایجاب می کند کوتاه تر از وزن پایه بیاورد در نمودار زیر قالب های احتمالی آن به صورت نمونه ارائه شده است.

م

مف (= فع)

مفعول (= فاعل)

مفعولن

مفعول فع

مفعول فاعل

مفعول فاعلن

مفعول فاعلاتن

مفعول فاعلات فع

مفعول فاعلات مفاعیل

مفعول فاعلات مفاعیلن

مفعول فاعلات مفاعیل فع

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

۲شاعردر صورت لزوم می تواند از مصراع های بلند تر استفاده کند برای این کار او می تواند به دو طریق این وزن را گسترش دهد و مصراع هایش را تا جایی که ضروری است بلند بیاورد.

الف ، با تکرار دو رکن میانی [مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات مفاعیل فاعلن و…]

نمونه از فروغ فرخزاد شعر “ای مرز پرگهر

از فرط شادمانی مفعول فاعلاتن

رفتم کنار پنجره ، با اشتیاق، ششصد و هفتاد و هشت بار هوا را که از غبار پهن

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات مفاعیل فاعلات مفاعیل فاعلات فعل

و بوی خاکروبه و……..

ب، با تکرار یکی از ارکان میانی . شاعر می تواند با تکرار فاعلاتُ یا مفاعیلُ وزن را گسترش دهد .

نمونه از فروغ فرخزاد ، شعر “ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد” تکرار فاعلاتُ

و در کنار جویبار های تو ارواح بیدها مفعول فاعلات فاعلات مفاعیل فاعلن

و این جهان پر ازصدای حرکت پاهای مردمیست مفعول فاعلات فاعلات مفاعیل فاعلن

آیا دوباره زنگ در مرا به سوی انتظار صدا خواهد برد؟

مفعول فاعلات فاعلات فاعلات مفتعلن مفعولن

توجه، در مورد نمونه ی سوم توضیح خواهیم داد که این مفتعلن و مفعولن از کجا آمده است اینجا فقط اشاره می کنیم که مفتعلن مقلوب فاعلاتُ است.

۳استفاده از اختیار فلب . شاعران کلاسیک فقط در وزن های خاصی از اختیار قلب استفاده کرده اند. در حالیکه در عروض نیمایی بخصوص در رکن های دوم و سوم این وزن از قلب استفاده شده است. اتفاقا اولین کسی هم که در رکن دوم دست به قلب زده است خود نیماست. که در شعر “قایق” فاعلاتُ را به مفتعلن قلب کرده است [ اگر هجاهای سوم و چهارم فاعلاتُ قلب شوند به مفتعلن تبدیل می شود . این اتفاق به طور اتوماتیک در این وزن روی می دهد و تمام کسانی که با این وزن بخصوص در عروض نیمایی کار کرده اند به این مشکل برمی‌خورند که این مفتعلن از کجا پیدا می شود که گوش به آسانی آن را در نمی یابد. درست مثل این است که مفتعلن به مفاعلن فلب می شود یا برعکس در عروض کلاسیک. درحالی که ذهن هر وقت لازم می داند این دو الگو را جایگزین هم می کند یعنی از اختیار قلب استفاده می کند.]

نمونه از نیما ، شعر “قایق

من دست من کمک ز دست شما می کند طلب مفعول فاعلات مفتعلن فاعلات فع

[ اینجا می توانستیم بگوییم که چون مفتعلن در رکن سوم آمده است پس مفاعیلُ به مفتعلن فلب شده است که در این صورت باید هجای اول با هجای دوم و هجای چهارم با هجای سوم قلب می شدند تا مفاعیلُ به مفتعلن قلب شود که بعید است و همان طورکه در نمونه های بعدی خواهید دید معمولا فاعلاتُ به مفتعلن تبدیل شده است که با یک قلب حادث می شود و آهنگشان هم نزدیک است]

نمونه از فروغ فرخزاد ، شعر ” ای مرز پرگهر

و زیر ششصد و هفتاد و هشت قبض بدهکاری مفعول مفتعلن فاعلات مفتعلن فع لن

و روی ششصد و هفتاد و هشت تقاضای کار نوشتم: فروغ فرخزاد

مفعول مفتعلن فاعلات مفاعیل مفتعلن فاعلات مفعولن

روشن است که در رکن های دوم و چهارم مصراع اول از قلب استفاده شده است و گسترش وزن با تکرار پایه ی فاعلاتُ و قلب آن (مفتعلن) صورت گرفته است . در مصراع دوم هم به همان شکل عمل شده است و در ارکان دوم و پنجم قلب روی داده است .

۴استفاده از اختیار ادغام . هرگاه شاعر به جای دو هجای کوتاه از یک هجای بلند استفاده کند از این اختیار استفاده کرده است . در این وزن در نقطه ی تلاقی دو رکن دوم و سوم ( آخرین هجای رکن دوم و اولین هجای رکن سوم : فاعلاتُ مَـفاعیلُ ںںںں) آن جا که دو هجای کوتاه در کنار هم هستند ، می شود از این اختیار استفاده کرد که در این صورت وزن تولید شده به صورت مفعولُ فاعلاتن مفعولُ فاعلن خواهد بود . همچنین هنگامی که فاعلاتُ به مفتعلن تبدیل می شود استعداد استفاده از این اختیار ایجاد می شود که در این صورت مفتعلن (ںں) به مفعولن() تبدیل می شود.

نمونه از نیما شعر “هاد

هر راهی و دری مفعول فاعلن

او خواهد آمد با این خبر درست مفعول مفعولن فاعلات فع

آمد شدن که دارد ناز است ،عشوه است مفعول فاعلاتن مفعول فاعلن

ملاحظه می کنید که در رکن دوم مصراع دوم که باید فاعلاتُ (ںں) باشد مفعولن آمده است این مفعولن از کجا پیدا شده است ؟ در واقع اول فاعلاتُ قلب شده است به مفتعلن(ںں)سپس به جای دو هجای کوتاه میانی آن یک هجای بلند آورده است و آن را به مفعولن تبدیل کرده است. در مصراع سوم هم فاعلاتُ مفاعیلُ (ںںںں) به فاعلاتن مفعولُ (ںں) تبدیل شده است . در این جا هم به جای دو هجای کوتاه چهارم و پنجم یک هجای بلند آورده است.

۵آوردن فع لن و مفعولن در پایان مصراع ها .

معمولا ارکان پایانی مصراع ها در این وزن فع،فعل،فاعل،فاعلن، فاعلاتن ،فعول، فعولن و مفاعیلن است ولی در مواردی شاعران از فع لن و مفعولن هم برای پاپان بندی مصراع ها استفاده کرده اند که معمولا در این وضعیت دنبال ایجاد موسیقی سنگینی در آخر مصراع هستند یا اینکه مصراع طوری پیش می رود که به خودی خود در پایان احتیاج دارد سر خود را خم کند و یک موسیقی اندوهناک یا سنگین و بم را القا کند. و هارمونی موجود در مصراع و بند را پربارتر سازد.

نمونه از نیما ، شعر “ری را

 

گویا کسی ست که می خواند مفعول مفتعلن فع لن

در گردش شبانی سنگین مفعول فاعلاتن فع لن

نمونه از فروغ فرخزاد، شعر “ایمان بیاوریم….”

انگار از خطوط سبز تخیل بودند مفعول فاعلات مفتعلن مفعولن

خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهدکرد مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن مفعولن

در ذهن خود طناب دار تو را می بافند مفعول فاعلات مفتعلن مفعولن

۶گاهی شاعران برای هرچه نزدیکتر کردن موسیقی این وزن به نثر و بی وزنی ، مفاعیل را به مفاعیلن تبدیل می کنند گاهی هم برای ایجاد برش های تند در موسیقی مصراع، فاعلاتُ را به فاعلاتن تبدیل می کنند (که در صورت دوم، دوهجای کوتاه به یک هجای بلند تبدیل شده است) و بعد از آن ها معمولا یک یا دو رکن می آورند که معمولا مفعولن ، فع لن و فع است

نمونه ، یکی از موفق ترین نمونه های آن را اسماعیل خویی در شعر “باید کمی بخوابم” ارائه کرده است.

آغازه ام مفعول فع

موسیقی صبور همین گندزار بود مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

شبخوانی گروهی غوکانش را می گویم مفعول فاعلات مفاعیلن مفعولن فع

که تک نوازهای ویژه ی خود را داشت مفعول فاعلات مفتعلن مفعولن

خرناسه های فردی خوکانش را می گویم مفعول فاعلات مفاعیلن مفعولن فع

نمونه از فروغ فرخزاد ، شعر “بعد از تو

بعد از تو ما صدای زنجره ها را کشتیم مفعول فاعلات مفتعلن مفعولن

و به صدای زنگ ، که از روی حرف های الفبا برمی خاست

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات مفعولن فع لن

و به صدای سوت کارخانه های اسلحه سازی دل بستیم

مفعول فاعلات فاعلات فاعلات مفاعیلن فع لن

نمونه از فروغ فرخزاد ، شعر” آیه های زمینی

و سبزه ها به صحرا ها خشکیدند مفعول فاعلاتن مفعولن فع

و ماهیان به دریا ها خشکیدند مفعول فاعلاتن مفعولن فع

حال اگر بخواهیم به امکاناتی که این وزن در اختیار شاعران می گذارد توجه کنیم دنیایی از موسیقی و آهنگ های مختلف را در خواهیم یافت که یک شعر می تواند در خود جای دهد . و تاثیر گذاری شعر را متناسب با فضای فکری و عاطفی شعر و طنین آن را هرچه بیشتر بم و اندوهگین سازد. یا آن را برکشد و موسیقی آن را مقطع و پرطنین سازد.

در اینجا قسمتی از شعر “بعد از تو” را نقل می کنیم تا نمونه ای باشد از تنوع موسیقی و امکانات زبانی این وزن.

بعد از تو ما که جای بازیمان زیر میز بود

از زیر میز ها

به پشت میز ها

و از پشت میز ها

به روی میز ها رسیدیم.

و روی میز ها بازی کردیم

و باختیم ، رنگ تو را باختیم ، ای هفت سالگی.

بعد از تو ما به هم خیانت کردیم

بعد از تو ما تمام یادگاری ها را

با تکه های سرب، و با قطره های منفجر شده ی خون

از گیجگاه های گچ گرفته ی دیوارهای کوچه زدودیم

بعد از تو ما به میدان ها رفتیم

 

و دادکشیدیم:

زنده باد

مرده باد”….

فروغ فرخزاد