فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 30 اردیبهشت 1403

خاری به چشم داشت، گلویش گرفته بود!



به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شاعر به نقل از (ایبنا) در زنجان، ناصر دوستی هنرمند بسیجی زنجانی در مقام امام جعفر صادق (ع) غزل سرایی کرد.

در متن این غزل آمده است:

در آخرین شب آینه حالی عجیب داشت
اشکی به خون نشسته و آهی غریب داشت

خاری به چشم داشت، گلویش گرفته بود!
در او چه بُغض‌ها که فراز و نشیب داشت

داغی به سینه داشت، غمش بی‌شمار بود
چون کاظمش کنار خودش یک طبیب داشت

در دستِ شعله بود دلش آه! چون درش
روی لبانش آیه “اَمّن یُجیب…” داشت

شد باز پای آتش کین باز بر دری؛
آن آتشی که شعله به شعله لَهیب داشت

در کوچه دست بسته، عبا و عمامه اش…
ای کاش در کنار خودش یک حبیب داشت

در کوچه‌ها و در سر بازار بر سرش
چرخید تازیانه که هردم نَهیب داشت

افتاد یاد مادر و آهش بلند شد!
هر لحظه او ز روضه مادر نصیب داشت

شاگردهای مکتبش از حد گذشته بود
چون جابر و زُراره حکیم و ادیب داشت

نُعمان و حِمیَری و اَبوحمزه و حَریر
اینگونه هر قبیله به خود یک نقیب داشت

هارون مکّی اش که درون تنور رفت
سرباز عشق بود و نگاهی نجیب داشت

بیش از سه تن نبود که یار تنوری‌اش
این بود راه چاره که صبر و شکیب داشت

هر واژه‌اش برای خودش ذوالفقار بود
آخر مگر “حدیث مُفَضَّل” رقیب داشت

درد از تمام جان و دلش تیر می کشید
برلب مدام روضه “شَیبُ خَضیب” داشت

یک لحظه زد گُریز به گودال قتلگاه
روی لبش نشانه‌ای از عطر سیب داشت



منبع : ایبنا