فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 14 اردیبهشت 1403

جدا شد یکی چشمه از کوهسار/ محمد تقی بهار

جدا شد یکی چشمه از کوهسار/ محمد تقی بهار

جدا شد یکی چشمه از کوهسار

به ره گشت ناگه به سنگی دچار 

به نرمی چنین گفت با سنگ سخت 

کرم کرده راهی ده ای نیکبخت 

گران سنگ تیره دل سخت سر 

زدش سیلی و گفت : دور ای پسر ! 

نجنبیدم از سیل زورآزمای 

که ای تو که پیش تو جنبم ز جای ! 

نشد چشمه از پاسخ سنگ ، سرد 

به کندن در استاد و ابرام کرد 

بسی کند و کاوید و کوشش نمود 

کز آن سنگ خارا رهی بر گشود 

ز کوشش به هر چیز خواهی رسید 

به هر چیز خواهی کماهی رسید 

برو کارگر باش و امیدوار 

که از یاس جز مرگ ناید به بار 

گرت پایداری است در کارها 

شود سهل پیش تو دشوارها

محمد تقی بهار