فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 16 اردیبهشت 1403

بر خاستي و موح زدريا بر خاست (مهدي رمضاني)

بر خاستي و موح زدريا بر خاست (مهدي رمضاني)

بر خاستي و موح زدريا بر خاست 
پيش قدمت غبار صحرا بر خاست 
وقتي كه ميان خون فتادي اي دوست 
خورشيد به احترامت از جا برخاست 

در تنگ غروب لاله گون سيمايت 
فوراه خون در آسمان ار نايت 
آغوش گشود خاك مبدان خندان 
خورشيد نشست تا ببوسد پايت 

با تو شب تيره كار خود گم كرده ست 
بيداد و ستم مدار خود گم كرده ست 
در شوق وصال ساحلت اي جانباز
دريا به طلب كنار خود گم كرده ست 

منبع : كتاب از هشت بهار سرخ/ مجموعه شعر دفاع مقدس استان قم